بکهیون زیر لب فحشی داد و در تاکسی رو به هم کوبید. پیشنهاد چانیول رو که بهش گفته بود تا خونه می رسوندش رو رد کرده بود و حالا ماشینش خراب شده بود و حسابی دیرش شده بود. همیشه موقع تصمیم گیری آدم احمقی می شد.
- صبحتون بخیر آقا!
نگهبانِ جلوی در جواب سلام بکهیون رو داد و هول شده بهش لبخند زد. سمت دانشکدهشون دوید و وقتی که موبایلش زنگ خورد کتاب و کوله پشتیش رو سریع برداشت.
بکهیون از جیبش موبایلش رو بیرون آورد و سمت تالار ورودی به راه افتاد. کسی توی راهرو نبود و می تونست سر و صداهایی که از کلاس ها به گوش می رسید رو بشنوه. کلاس ها شروع شده بودن و این اولین بارش بود که انقدر دیر کرده بود و نمی دونست باید چه کار کنه.
- بله؟
بکهیون توی موبایلش زمزمه کرد:
- چانیول؟
- بک!
صدای نگران چانیول از پشت گوشی مشخص بود:
- کجایی تو؟
داشت زیر لب حرف می زد و بکهیون می تونست صدای استادشون رو توی پس زمینه بشنوه و مطمئن بود که چانیول زیر میز رفته و بهش زنگ زده.
بکهیون به اطرافش نگاهی انداخت:
- دیگه اینجام. عصبانیه؟
چانیول خیلی آروم جواب داد:
- نه. اما مراقب باش. مدیر داره سرکشیمون می کنه. نمی خوای که بازم تنبیه بشی؟
بکهیون ایستاد و تکیهش رو به لاکر پشتش داد:
- مسخرهست.
غرولند کرد:
- فکر کنم کلاس رو بپیچونم.
صداهای متوالی به گوش رسید و بعد چانیول با نفس حبس شده پرسید:
- چی؟
بکهیون آروم تکرار کرد:
- کلاس رو می پیچونم. زنگ زیست می بینمت.
- صبر کن!
چانیول وسط حرفش پرید. بکهیون اخم کرد و سمت در خروجی اصلی برگشت. پشتش رو نگاه کرد و سالن خالی از جمعیت رو دید. واقعا نمی خواست که مچش رو بگیرن. از ساختمان خارج شد:
- چی؟ چی رو صبر کنم؟
چانیول ازش پرسید:
- کجایی؟ می خوای این سه ساعت رو کجا بمونی؟
زنگ اول بود و همگی به آزمایشگاه رفته بودن.
بکهیون لبش رو گاز گرفت:
- نمی دونم.
زمزمه کرد:
- اتاق استراحت؟
چانیول آه کشید:
- برو توی پارکینگ و ماشینم رو پیدا کن. باید یکم اونجا بمونیم.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
[Completed] •⊱ In Places ⊰• (ChanBaek) Persian Translation
Hayran Kurgu⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن ترجمهای In Places | در مکان ها کاپل: چانبک ژانر: فلاف، رومنس، فول اسمات نویسنده: HahuYeah مترجم: KittenHoney (@smilic_) خلاصه: دو تا همکلاسی؛ بغل دستی؛ دوست و... دوست پسر؟ رابطه ی عاشقانه و اسماتی که حول چ...