🧸
امشب، لیام اینجا نیس.انگار رفته خونه دوست دخترش!
لیام که تو عمارت باشه، هیچکدوم از کارکنا جرئت نمی کنن مست کنن.
مست کردن یعنی از خود بی خود شدن و لیام پین دلش میخواد زیردستاش،موقع کار هوشیار باشن.
اما...
حالا که نیست.پس جیسون میتونه یه دل سیر بنوشه!
راستِ راستش...
خیلی وقت میشه که نه با کسی بوده، نه حتی نوشیده.
بطری رو سر می کشه.
تلخ تلخه ولی عجیب حالش رو خوب می کنه.
نشسته روی صندلی،تکیه داده به دیوار...صدای پسر کوچک رو میشنوه ولی انگار که نمیشنوه.
با دست راست،آروم روی دیوار ضرب میگیره و هی تند ترش می کنه.
می خنده.انقدری مست نشده که تو حال خودش نباشه.
فقط "میخواد "که نباشه.شاید فقط با تصوراتش،سفر کنه به وقتی که اون دختر هنوز نمرده بود.
هنوز خیانت نکرده بود.
هنوز اون هرز.ه رو نکشته بود و هنوز به لیام پناه نیاورده بود.
صدای پسرک اما تمرکزش رو بهم میریزه.
باید ساکتش کنه.
باید ساکتش کنه.در رو باز می کنه.
مثل همیشه اولین چیزی که میبینه چشم های پسره که بهش دوخته شده.
قبوله، چشم های معصومی داره...
_چته؟ چرا سر و صدا می کنی؟
پاهاش رو هی به این طرف و اون طرف تکون میده،حتما باز هم دستشویی داره.
_مگه به توعه الاغ نگفتن دستشویی کردی هاپ هاپ کنی؟ میخوای من جای تو تنبیه بشم؟
زین پاهاش رو به سمت شکم جمع می کنه.
دو دل به جیسون چشم دوخته!
در هر دو صورت غرورش خرد میشه....
هر کاری کنه،غیر انسانیست.
جیسون که انگار خوشش اومده باشه در رو باز میزاره و جلوتر ،به دیوار تکیه میده.
زین اشک می ریزه و شروع می کنه به هاو هاو کردن!
یک بار که میگه دومی و سومی هم پشت سرش میان.
جیسون قهقهه می زنه.
_من که چیزی نمی شنوم توله سگ...بازم...بلندتر.
خشم!
چیزیه که تو دل زین مثل باروت انبار میشه.یک بار دیگه،بلند تر تکرار می کنه.
جیسون جوری که خیلی لذت برده باشه از این بازی جلو و جلوتر اومده،درست کنار پسر می ایسته.
YOU ARE READING
he is my boy
Romance🧸(ziam)*(Larry) _فقط چشاش از کل برده هات خوشگل تره هری! منو دست ننداز! زین پسری که از جلوی پرورشگاه دزدیده میشه و از ترس زبونش میگیره. چی میشه اگه لیام بخواد برای اولین بار یک برده داشته باشه؟ _یا لذت رو پیدا کن یا درد بهت میدم! _اون برده یه اربابه...