part18(in my arms)

637 76 59
                                    

سلام سلام🥺🤍

حال شما؟

یه هشدار اول کاری بدم که لری این پارت  یه اسمات طورایی تو خودش داره.

خلاصه که حواس جمع!

عیدتونم پیشاپیش مبارک♥️🤍کلی قلب

.
.

داد می زنه.

_حالا چیکار کنم؟

هری صداش رو آروم و پر حرارت می کنه.

_قرار بود بازی کنیم...بدون کمک دستات ارضا شو!

لویی تک خنده ای می کنه.

_شوخی می کنی؟!

_نه لو...دارم بهت یه روش یاد میدم.من باهات حرف میزنم و تو فقط با مالیدن رونات به همدیگه کام میشی.بازی؟

لویی ساکت،فکر می کنه.

من چرا باید همچین غلطایی بکنم؟

چه دلیل منطقی پشت اینه که من الان اینجا دراز کشیدم؟
هیچی...

فقط هیچی...

_حاضری لویی؟بازی ؟

کف دستاش عرق کرده،پاهاش گرم شده.

دوست داره چشم بند رو در بیاره.

صدای هری قطع بشه و صحنه برگرده به وقتی که داشت غذا می خورد.

لطفا!

_خیلی خب.جواب ندادنت رو پای خجالتت میزارم..تصور کن لویی...فقط تصور کن..من رون های سفیدتو نوازش می کنم.

لویی ناخودآگاه تصور کرد.

پاها منقبض شد.

_خودت رو شل کن بیبی بوی...

لویی انجام میده.

هری چطور اینو دید؟

_لب و زبون سرخت رو می مکم...اوممم ...من یکم وحشیم بیبی، حسابی گاز می‌گیرم.

لویی آب دهنش رو قورت میده.تکان خوردن آلتش رو حس می کنه.

_نیپل هات رو می مکم و تو انگشت دستم رو خیس می کنی... علاقه ای به استفاده از لوب ندارم لویی.

he is my boyWhere stories live. Discover now