part14(godfather)

582 87 195
                                    

میسی که قبل شروع ⭐رو زدین😂

از واکنش نشون دادن هم خجالت نکشید.🌚

و اینکه میتونید از قلمم انتقاد کنید.

با آغوش باز می پذیرم.🦕✨

∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆

هری پاسخ داد.

_چی شد نایل هوران؟عملیات موفقیت آمیز بود؟

نایل مثل همیشه با طمانینه جوابش رو داد.

_بله قربان.موفقیت آمیز بود.

هری سرش رو ،روبه بالا گرفته و نفسی گرفت.

سر کیف و با تغییر لحن گفت.

_پس چطوره حالا به اون پسر برسیم؟

نایل نگاهی به ساعتش انداخت.

چشم هاش رو توی کاسه چرخوند و سعی کرد آروم باشه.

_نمیشه فردا این کار رو انجام بدیم رئیس؟نزدیک صبحه!

هری پاش رو به پشت صندلی جلویی فشار داد،اون الان سر کیفه!

_نوچ! نمیشه. تو که لازم نیست کاری بکنی،فقط به یکی بسپار که ضعیف نباشه. یکی از همین قلچماق هات رو که تو همون خونه باشن ردیف کن.مفهومه نایل؟

_مفهومه قربان.

هری آرام زمزمه می کنه.

_خوبه!

و تماس رو قطع می کنه.

نایل فکر کرد.

قرار بود جیسون این کار رو بکنه ولی با این گندی که امروز زده نایل یکم مردد شده.

ولی خب...
اون تنها کسیه که میدونه باید چه پلنی رو پیاده کنه‌.

با اینکه یکم احمقِ ولی خوب بلده روش های نایل رو اجرا کنه.

تماس رو بر قرار کرده و ماشینش رو نزدیک  بار مورد نظرش نگه می داره.

_بله نایل.

_برگشتی سر کارت؟

_آره،ازت ممنونم پسر.

نایل از ماشین پیاده میشه و اون رو قفل می کنه.

_نمی خواد ممنون باشی...میتونی اون پسر رو ببری به اتاق سفید. هری دستور داده!

∆∆∆∆


جیسون یک بار دیگه حرف های نایل رو توی ذهنش مرور می کنه.

هرچند رئیس اون لیامه ولی خوب می دونه لیام و هری خیلی از هم حرف شنوی دارن.

از وقتی به خاطر زین اذیت شد،دلش می خواست ازش انتقام بگیره و چه موقعیتی بهتر از این؟

در سلول رو باز می کنه و زین رو در حالیکه گوشه سلول نشسته و زانو هاش رو بغل کرده می بینه.

he is my boyWhere stories live. Discover now