"دایون میتونی دست چان رو باند پیچی کنی؟ من ضد عفونیش کردم."
چانیول لبخندی زد و دست ضد عفونی شده اش رو به سمت خواهر زاده کوچولوش که اخم کرده بود و سعی میکرد همه چیز رو آنالیز کنه، گرفت. دایون به سمتی حرکت کرد و از کشوی پایین کمد گوشه اتاق باند رو برداشت. به تخت اشاره کرد و چانیول فهمید باید اونجا بشینه. منظم نشست و به خواهر زاده اش خیره شد که سعی میکرد دست زخمی چان رو با آرامش ببنده تا دایی عزیزش اذیت نشه.
چان نگاهش رو از بچه روبهروش گرفت و به دکتری داد که کمی اونور تر مشغول پایین آوردن تب پسر بچه ایی بود. نمیتونست نگرانی توی چشم های پزشک رو واسه تک تک بیمار هایی که حتی نسبتی هم باهاشون نداشت، درک کنه. با تموم شدن کار دایون، دستش رو تکونی داد و با رضایت لبخند زد.
"دایون ما حالا یه پزشک شده! "
دایون لبخند مغرورانه ایی زد و با افتخار نگاهی به بکهیون انداخت.
"دکتر چیرو بهم یاد داده. اون خیلی مهربونه."
چان نگاهش به سمت بک کشیده شد. نمیتونست منکر اون همه زیبایی بشه. بکهیون حتی از هشت فرسخی هم می درخشید. شاید بخاطر همین همه اون رو "چیرو" خطاب میکردند. به سمت دایون خم شد و زمزمه آرومی کرد:
"آره همینطوره."
و کمی بعد چانیول تو دنیای خودش غرق بود.
«بکهیون در حالی که بلند گریه میکرد، سعی کرد با دست های لرزونش، باند پیچی رو سریع تموم کنه. با گوشه تیشرتش اشک هایی که بند اومدنشون دست خودش نبود، رو پاک کرد و دوباره روی کارش متمرکز شد. چان در حالی که خون گوشه لبش رو پاک میکرد، با عصبانیت فریاد کشید:
"بهت گفتم نزدیک اون سایمون لعنتی نشو! بهت نگفتم؟ چرا وقتی من با بیون مشکل دارم، من از مدرسه توقیف میشم، تو باید با من قهر و لحبازی کنی؟"
بکهیون با داد بلند برادرش، گوش هاش رو با دستاش پوشوند و صدای گریه اش توی سالن مدرسه اکو شد. چانیول کلافه و پشیمون از رفتار تندش، بکهیون رو که روی زمین نشسته بود بلند کرد و روی زانوی سالمش نشوند. اشک هاش رو با شستش پاک کرد و این بار خیلی آروم تر گفت:
"چرا بخاطر عذاب وجدانت که نمیدونم اصلا چرا وجود داره، خودت رو اذیت میکنی و میخوای با این کار هات نشون بدی از پس خودت بر اومدی؟"
و خنده کوتاه و دردناکی کرد. بکهیون با چشم های خیس، از روی زانوی برادرش بلند شد و در حالی که اشک هاش رو پاک میکرد، دوباره جلوی چان زانو زد تا باند پیچی زانوی زخمی چان رو درست کنه.
"من فقط بهت گفتم با سایمون دوست شدم، اون باهام صمیمیه و خیلی خوب رفتار میکنه و..."
چانیول حرفش رو قطع کرد و با اخم گفت:

YOU ARE READING
'𝗖𝗵𝗶𝗿𝗼,,
Mystery / Thriller'𝗖𝗵𝗶𝗿𝗼,, ៹ 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦 : #Mystery #Criminal #Romance #Angst #Smut #Psychology ៹ 𝘈𝘶𝘵𝘩𝘰𝘳 :𝐍𝐘𝐗 ៹ 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦 :Chanbaek و زمانی که ساختمان های شهر رو به تاریکی می رفت، چراغ خانه ها از ترس سوخته بود و بوی تعفن آور تجاوز دیوار به دیوار این ک...