سلام و درود به دنبال کننده های عزیزم...از اونجایی که این داستان رو به پایانه دوست دارم نظر کلی شما رو در مورد روند داستان بدونم البته خوشحال میشم اگه پایانی که به نظرتون میرسه رو توی کامنت ها برام بنویسید
با این کار هرکدوم از شما خواننده ها میتونید پایان مورد نظرتون رو که به نظرتون بیشتر به داستان میخوره با من و بقیه به اشتراک بگذارید
و البته اگه سوالی در مورد داستان یا خودم دارید جواب میدممرسی که این داستان رو تا اینجا دنبال کردید
دوستتون دارم🙏❤
_AuthorNimChan
YOU ARE READING
Silent Lullaby
Fanfictionدلش میخواست به گذشته برگرده... زمانی که باهم در حد مرگ مبارزه میکردن و شبها از شدت خستگی روی تخت بیهوش میشدن زمانی که دازای احمق پر حرفتر از الان بود و با چرت وپرت گویی هاش اونو تا مرز جنون میبرد و مجبورش میکرد به متن احمقانه کتاب " راهنمای جامع خو...