••5••

1K 226 48
                                    

~writer~

×لیکسسیی

فلیکس با حس سنگینی چیزی روش ، چشماشو باز کرد و با جسم بزرگ چان روبه‌رو شد..
خندید و چان و بزور از روی خودش هل داد پایین که بتونه نفس بکشه

×یا هیونگ سنگینیااا اون هیکل و میندازی روم نمیگی له میشم؟

چان خندید و با کشیدن دست فلیکس به سمت دسشویی رفت و هلش داد تا بره داخل:" تا یه ربع دیگه پایین باش میخوام ببرمت یه جایی"

×اوکییی

به سمت اتاق خودش رفت و لباسایی که اماده کرده بود و پوشید..
با فکر به کاری که میخواست برای فلیکس بکنه لبخندی روی لبش اومد و از ته دلش آرزو کرد خوشش بیاد.

×کجا میری هیونگ؟

با شنیدن صدای هیونجین از فکر بیرون اومد و بهش نگاه کرد:" دارم لیکس و میبرم بیرون"

هیونجین چند ثانیه بدون هیچ حرفی به چان نگاه کرد:" اهان..خوش بگذره"

×ممنون هیونی....ولی تو حالت خوبه؟ پکر به نظر میای.

هیون خندید که فیک بودنش از ده متریم معلوم بود.

×هه هه نه بابا چرا باید پکر باشم اخه؟ فقط خوابم میاد

چان با چشمای ریز شده نگاش کرد که هیون سریع به بهونه ی دسشویی از اتاق خارج شد.

چان اه کشید...چرا اعضا مشکلاتشون و باهاش در میون نمیذاشتن؟ یعنی لیدر خوبی واسشون نبود؟ باهاش راحت نبودن؟

سعی کرد فکر کردن به این موضوع رو بزاره برای بعد و الان روی خوشحال کردن فلیکس تمرکز کنه.
گوشی و کیف پولشو توی جیبش گذاشت و از اتاق خارج شد.
.
.
.

~Jisung~

با بوی خوبی که به بینیم میخورد بیدار شدم
چشمام و باز کردم ولی با فهمیدن اینکه سرم تو گردن لینو هیونگه چشمام گرد شد
سرمو از گودی گردنش اوردم بیرون و خواستم تکون بخورم که دیدم به معنای واقعی گیر کردم

یکی از دستای لینو هیونگ همونجوری که از زیر سر من رد میشد توی موهام بود و اون یکی دستش دور کمرم چفت شده بود
پاهامون تقریبا توی هم گره خورده بود جوری که یکی از پاهای من وسط دوتا پای مینهو بود و اون یکی پام دور کمرش

یکی از دستام دور گردنش بود و اون یکی بین سینه هامون در حال له شدن بود

ازونجایی که نمیخوام با تکون خوردنم بیدارش کنم اروم سرم و روی دستش میزارم و نگاش میکنم
قلبم تند میزنه...
سرمو به سینش میچسبونم و نفس عمیق میکشم تا تپش قلبم آروم بگیره
بعد چند دقیقه که تپش قلبم نرمال شد مینهو تکون ریزی خورد که فهمیدم بیدار شده.

~Writer~

+هانی؟ بیداری؟

_هومم

+از کی بیداری؟

_تازه بیدار شدم

مینهو دستشو روی سر جیسونگ گذاشت و اروم نوازشش میکرد که صدای باز شدن در اتاقشون اومد:"جیسو...عه کِی رفته؟"

چانگبین به سمت تخت لینو اومد:" هیونگ جیسونگ و ندی...."
بعد از کنار زدن پرده و دیدن اینکه اون دوتا پیش هم خوابیدن با تعجب نگاشون کرد

جیسونگ سرشو برگردوند:" بله بینی هیونگ چیشده؟"

×یه لحظه....هیونگ من وقتی بهت گفتم میخوام بیام پیشت بخوابم قبول نکردی بعد الان جیسونگ گفته قبول کردی؟

با قیافه ی متعجب و درهم گفت و باعث شد جیسونگ و مینهو بزنن زیر خنده

_ولی بینی هیونگ...مینهو هیونگ خودش بهم پیشنهاد داد پیشش بخوابم

جیسونگ با لبخند موذی و چشمایی که از شیطنت برق میزدن این و گفت و سریع بلند شد تا از اتاق خارج شه

بعد از شنیدن صدای بسته شدن در چانگبین دهن باز از تعجب و عصبانیتشو بست و چشم غره ای به مینهو رفت که باعث شد مینهو قهقهه بزنه

×فقط من اینجا خار دارم آره؟

مینهو با خنده سرشو به دو طرف تکون داد:"شایدم فقط جیسونگ مجوزشو و داره؟"

بعد از این حرف دستشو رو شونه چانگبین گذاشت و از کنارش رد شد.

چانگبین با چشمای ریز شده قدمای مینهو به سمت دستشویی و دنبال کرد :"منظورش چیبود الان؟ نکنه؟..."

با نتیجه ای که تو ذهنش با خودش گرفت دهنش باز شد و دستشو جلوی دهنش گرفت.

°



به نظرتون کاپل دوم کیه؟👀

پارت بعد به زودی گذاشته میشه^^♡
لا یو آل~3>

 ❦ D̶̶e̶̶p̶̶t̶̶h̶ ̶O̶̶f̶ ̶L̶̶o̶̶v̶̶e̶ ❦Where stories live. Discover now