~Writer~
امروز یکی از بهترین روزا برای اعضا بود.
روزی که جی وای پی بهشون اعلام کرد میتونن یه هفته استراحت داشته باشن و بعد از اون به کارای کامبک بپردازن.
همه ی اعضا حدود ساعت هفت شب به خوابگاه رسیدن و هر کی یه جا خودشو پهن کرد.
چان با پاپ کرنای تو دستش مقابل اعضا ظاهر شد:"نظرتون با فیلم دسته جمعی چیه؟"
سونگمین دستاشو بهم کوبید:" یسس من که پایم- مخصوصا با پاپ کرنایی که دارن بهم چشمک میزنن"
با جمله ی اخر همه زدن زیر خنده و موافقت خودشون و با خوشحالی اعلام کردن.
.
.
.
بعد از دیدن دوتا فیلم دوساعته با چشمای خمار از خواب و بدن کوفته به اتاقاشون هجوم بردن و بعد از دوش گرفتن به عالم خواب پا گذاشتن.
ولی این بین یکی بود که زیر پتو داشت ادامه داستانی رو میخوند که از دیروز فکرشو مشغول کرده بود.
با اینکه امروز از خودش قول گرفته بود تا دیگه سراغ اون نوشته ها نره ، الان درحالی که با کنجکاوی چشماش به دنبال هر کلمه کشیده میشد قول خودش و شکسته بود.
چیشد که به اینجا رسید؟
وقتی دیروز بعد از باز کردن لینک با هر پاراگراف چشماش درشت تر از حالت عادی میشد ، فکرشو نمیکرد از چنین چیزی خوشش بیاد! شایدم فقط محض کنجکاوی بود؟!
چون حتی خودشم نمیتونست باور کنه داره با ذوق داستانی از خودشون و میخونه که داخلش مینهو یه دختربازه و جیسونگ کسی که داره از عشقش میسوزه ولی دم نمیزنه! یا سونگمینی که سر مینهو با جیسونگ دوستیشو بهم زد!
به نظر جیسونگ اینا در برابر زندگی واقعی مزخرف بودن!!
چون همه ی اعضا باهم یه رابطه ی سوییت و پایدار داشتن!
با این حال که همه ی اینارو میدونست بازم نمیتونست دست از خوندنش برداره جون بشدت میخواست ببینه اخرش به مینهو میرسه یا نه؟!
ولی مشکل از جایی شروع شد که به کلمه ها و جمله هایی رسید که باعث میشدن عرق شرم بریزه..!
واقعا طرفداراشون این چیزارو درموردشون تصور میکنن؟
با خوندن هر قسمت حس میکرد دمای زیرپتو چند درجه بالا میره
اینا چی بودن؟
چرا دست از خوندنشون بر نمیداشت؟ اینم نمیدونست.
ولی حس میکرد توانایی براشتن نگاهش از روی اون جمله های شرم آور و نداره!
نفهمید کی به جایی رسید که داشت پاهاشو به هم فشار میداد..! یا ناله ای که ناخواسته از بین لباش فرار کرد..
ولی سرمای یهویی که بر اثر برداشته شدن پتو از سرش بهش وارد شد ، لرزی به تنش انداخت که نه از سرما ، بلکه از ترس گیر افتادنش بود....
°
•
•
•
چون پارت قبل مینسونگ نداشت اینو اپ کردم♡
امیدوارم دوسش داشته باشید^~^
لاو یو آل~♥︎
YOU ARE READING
❦ D̶̶e̶̶p̶̶t̶̶h̶ ̶O̶̶f̶ ̶L̶̶o̶̶v̶̶e̶ ❦
Fanfiction-فک کنم کاملا عاشقش شدم... ×عاشق کی؟! با تعجب و کمی ترس به جایی که صدا ازش شنیده شد برگشت: -کی اومدی؟؟ Main Couple•• MINSUNG ~ Other Couples•• HYUNLIX ~ CHANMIN ~ Genre•• Fluff ~ Real life ~ Romance ~ Smut~
