~Writer~
لپتابش روی پاش بود
در حین دیدن فیلمش اب میوه شو میخورد و هر از گاهی خنده ی کوچیکی با دیدن صحنه های کمدی فیلم میکرد که با هوف بلندی که شنید فیلم و استپ کرد و سرشو با تعجب به سمت صاحب صدا برگردوند.با دیدن اون سر و وضع هیونگش سعی کرد خندشو نگه داره-
مینهو درحالیکه موهاش به حالت الکتریسیته رو هوا مونده بود ابروهاش توهم گره خورده بودن و لباش و محکم روی هم فشار میداد...
به نظرش خیلی کیوت شده بود- هر چند عصبانیتای مینهو خیلی ترسناک بودن ولی درحال حاضر نمیتونست ذره ای حساب ببره ازش-سرشو تکون داد تا از فکر بیاد بیرون:" لینو هیونگ! چیشده؟"
مینهو نگاهشو با درموندگی به جیسونگ دوخت و غر زد:" گوشیم هنگ کرده- تا یه ساعت پیش خوب بود ولی نمیدونم چش شده..."
_خب..چرا نمیری عوضش کنی؟
+امروز میرم عوضش کنم ولی باید یچیزی و تو نِیوِر چک میکردم الان گیر کردم توش! (naver_ یچیزی مثل گوگل خودمونه)
_اگه خیلی مهمه میتونی گوشی من و برداری هیونگ-
چشمای لینو برق زد:" چرا به فکر خودم نرسید مرسی جیسونگیی~"
جیسونگ لبخند ازخود متشکری زد و گوشیشو به مینهو داد
بعد از اینکه مینهو سرش به کارش گرم شد جیسونگم به ادامه ی فیلمش پرداخت.
.
.بعد از نیم ساعت کش و قوسی به کمرش داد و خواست دوباره از جیسونگ بخاطر قرض دادن گوشیش تشکر کنه- ولی با دیدن جوریکه مثل بچه ها خوابیده اروم از جاش بلند شد و لپتاب و از روی سینه ی جیسونگ برداشت- پتوشو درست کرد و بعد از بوسیدن پیشونیش سمت تخت خودش رفت.
گوشی جیسونگ و برداشت و از برنامه خارج شد ولی به محض اینکه میخواست گوشیشو خاموش کنه با دیدن نوتیف عجیبی با کنجکاوی بازش کرد.
.
.
.
.
تو پذیرایی روی کاناپه دراز کشیده بود و با لبخند به عکسای دو نفرشون که چند وقت پیش باهم گرفته بودن نگاه میکرد.هیونجین با دیدن فلیکس روی کاناپه به سمتش رفت و خودشو روی شکمش پهن کرد.
×لیکسیاا حوصلم سر رفتهه.
فلیکس با شنیدن لحن بچگونه هیونجین خندید و دستشو لای موهاش برد و شروع به نوازش کف سرش کرد.
×دوست داری چیکار کنیم؟
هیونجین همونطور که با لمسای فلیکس چشماش خمار شده بود سرشو بالا گرفت و به پسرکش نگاه کرد
خوشحال بود که رابطش با فلیکس بهتر شده.×امم..نمیدونم- تو پیشنهادی نداری؟
فلیکس چهره ی متفکری به خودش گرفت و باعث خنده ی هیون شد.
×میخوای بریم بار؟
هیونجین خوشحال از پیشنهادش سرشو به معنای مثبت تکون داد:"ارهه کلا یبار رفته بودم بار که اونم به خاطر اینکه تنها بودم بیشتر از پنج دقیقه نتونستم بمونم اونجا فک کنم تجربه ی خوبی باشه با یکی برم"

ВЫ ЧИТАЕТЕ
❦ D̶̶e̶̶p̶̶t̶̶h̶ ̶O̶̶f̶ ̶L̶̶o̶̶v̶̶e̶ ❦
Фанфик-فک کنم کاملا عاشقش شدم... ×عاشق کی؟! با تعجب و کمی ترس به جایی که صدا ازش شنیده شد برگشت: -کی اومدی؟؟ Main Couple•• MINSUNG ~ Other Couples•• HYUNLIX ~ CHANMIN ~ Genre•• Fluff ~ Real life ~ Romance ~ Smut~