~Writer~
+جیسونگ؟!
سریع گوشیشو خاموش کرد و با چشمایی که از استرس پر شده بودن به مینهو نگاه کرد.
_ب..بله هیونگ؟
+حالت خوبه؟ فکر کردم داری کابوس میبی...جیسونگ!داشتی پورن میدیدی؟!!
چشمای پسر کوچیکتر گرد شد:"چ..چی؟ ن.نه چرا همچین چیزی میپرسی؟؟"
مینهو با چشماش به پایین تنه ی جیسونگ اشاره کرد که نگاه پسر سریع به پایین رفت
با دیدن وضعیت خودش با خجالت و شرم چشماش و بهم فشار داد و سعی کرد با پتو اون فاجعه رو بپوشونه.مینهو که تمام مدت داشت حرکاتشو آنالیز میکرد به حرف اومد:"خب؟! تا جایی که یادم میاد تو کسی نبودی که بخوای پورن ببینی!"
جیسونگ دستاشو تند تند به دو طرف تکون داد ولی هنوزم از ارتباط چشمی با پسر بزرگتر امتناع میکرد:" ن.نه هیونگ قسم میخورم پورن نمیدیدم!!"
مینهو ابرو انداخت بالا:" وضعیتت که چیز دیگه ای میگه!"
پسر درمونده از وضعیتش دستشو لای موهاش کشید و هوف کلافه ای کشید.
چجوری میفهموند اون چیزی که تو سرشه اشتباهه ؟ نمیخواست مینهو فک کنه یه منحرفه یا نظرش درموردش ذره ای عوض شه-
در عین حال نمیتونست بگه داشتم فن فیکشنیو میخوندم که اتفاقا توش داشتی من و به فاک میدادی و حدس بزن چی؟ من با خوندنش تحریک شدم!!!با لحن گریونی نالید:
_مینهو هیونگ باور کن اون چیزی نیست که فکر میکنی..
راستش مینهو واقعا انتظار نداشت جیسونگ بشینه یواشکی پورن ببینه...
جیسونگ از نظرش پسر معصومی بود که نیاز به مراقبت داشت.
ولی اون وضعیتی که موهای پسر از عرق و گرما به پیشونیش چسبیده و اون پایین که داره داد میزنه جیسونگ تحریک شده ، باعث میشد بخواد بدونه چه چیزی باعث این اتفاق شده؟...و الان پسر کوچیکتر با چشمایی که صداقت توشون معلوم بود میگفت که پورن نمیدیده
حرفشو باور میکرد؟ به هرحال اون هان جیسونگه معلومه که حرفشو باور میکرد!با چیزی که به ذهنش رسید دستشو گرفت جلوی هان.
هان با گیجی به مینهو نگاه کرد
مینهو یکی از ابروهاشو انداخت بالا:" گوشیتو بده"چشمای هان نمیتونست ازون گشادتر بشه:" چ.چی؟! چرا؟ اخه..نمیشه..منظورم..."
با دیدن پوزخند مینهو نتونست جمله شو ادامه بده و چشماشو محکم بهم فشرد.
مینهو دستی به موهای بهم ریخته ی پسرک کشید و به سمت تخت خودش رفت.
جیسونگ با التماس به پشت پسر بزرگتر نگاه میکرد.
نمیخواست هیونگش اشتباه فکر کنه:_مینهو هیونگ!
مینهو با لبخند برگشت سمتش:" بله؟"
در حقیقت مینهو واسش مهم نبود اگه جیسونگ پورن میدید یا چیز دیگه ای.
اون کنجکاو شده بود و اگه جیسونگ نمیخواست که بگه چی باعث اون وضعیتش شده قرار نبود مجبورش کنه. برای همین بعد از مخالفت هان نسبت به دادن گوشی بهش بیخیال شده بود.
اون جیسونگ و دوست داشت و قرار نبود به خاطر یچیز بی ارزش ذهنیتشو دربارش عوض کنه.
YOU ARE READING
❦ D̶̶e̶̶p̶̶t̶̶h̶ ̶O̶̶f̶ ̶L̶̶o̶̶v̶̶e̶ ❦
Fanfiction-فک کنم کاملا عاشقش شدم... ×عاشق کی؟! با تعجب و کمی ترس به جایی که صدا ازش شنیده شد برگشت: -کی اومدی؟؟ Main Couple•• MINSUNG ~ Other Couples•• HYUNLIX ~ CHANMIN ~ Genre•• Fluff ~ Real life ~ Romance ~ Smut~