موتور ماشین روشن میشه و برای بار چندم از خونه ای که قبلا امن بود بیرون میزنه چن و جونگین با ندیدن هیچ زامبی تعجب میکنن ولی این حالت زیاد ادامه پیدا نمیکنه چون صدای جیغ و فریاد چند نفر از آخر خیابون خبر میداد که زامبی ها امروز به غذای گرم و لذیذشون رسیدن.
سورا با نگرانی برمیگرده و از شیشه ی عقبی ماشین به خیابونی که پر از رد پای خون خشک شده هست نگاه میکنه میخواست به سمت بقیه برگرده و بگه تا به کمک اون ادم ها برن ولی خودش خوب میدونست که دیگه دیر شده صدای فریاد ها و جیغ ها رو به خاموشی بود. گذاشت این فکر خودخواهانه که الان بخاطر اونا خیابون از هر متحرکی خالیه به ذهنش بیاد و مینی رو با خیال آسوده توی بغلش محکم تر بگیره.
جونگین بی رحمانه توی دلش از اونا تشکر میکنه، چن بخاطر کمک نکردن به اونا عذاب وجدان میگیره و شیومین فقط به فکر رسیدن به سهونه.
"اونجا!"
سورا با دیدن چیزی به بقیه خبر میده و همه کنجکاو به ماشینی که دود خاکستری از کاپوتش بلند شده و کاملا به دیوار خونه ای که تا چند دقیقه ی پیش توش بودن چسبیده نگاه میکنن، در طرف راننده باز بود و چند لکه از خون خشک روی صندلی چرمی ریخته بود انگار شخصی که توی ماشین بود از چیزی فرار کرده بود.
"احتمالا اون ماشین همون مردست."
"پس یعنی زامبی ها اینطوری اومدن داخل!؟"
چن با شنیدن حرف شیومین دندوناش رو به هم فشار داد غرید.
"حرومزاده، همه ی این درد سرها تقصیر اونه! "
سورا سریع گوش های مینی رو گرفت و به همسرش تذکر داد.
"چن درست حرف بزن! "
مینی لبخند شیطونی زد و دست های مادرش رو از روی گوش هاش برداشت.
"مامان من خودم این کلمه رو بلدم. "
هر سه برگشتن و با متعجب به مینی نگاه کردن و در آخر شیومین ازش پرسید.
"از کجا بلدیش؟"
٪عمو سهون یادم داد! تازه من یه بار به معلمم این کلمه رو گفتم."
مینی با هیجان تعریف کرد ولی بعد از دیدن قیافه های عمو هاش و مادرش بیشتر خودش رو توی بغل مادرش پنهون کرد و با ناامیدی توضیح داد.
"ولی عمو سهون بعد اون روز گفت نباید اینو به کسی بگم منم دیگه نگفتم چون بخاطر این کلمه نونا دیگه بهم ابنبات نداد!"
چن که تمام اینا رو شنیده بود و با یاد آوری روزی که برای اولین بار سهون اصرار داشت خودش به دنبال مینی بره سرش رو به دو طرف تکون داد و زیر لب سهون رو لعنت کرد.
"ساکت باشین."
جونگین گفت و همه به بیرون نگاه کردن البته سورا فراموش نکرد که چشم های مینی رو بپوشونه.
مرده های متحرک همه جا پراکنده بودن دیوار ها خونی و چند تا جسد تازه توی خیابون بود یکی کاملا پوست سرش کنده شده بود یکی از کمر به پایین بدنش خالی از هر گوشتی بود یکی کتفش و شکمش سوراخ شده بود و ......
YOU ARE READING
Resurrection of the dead
Actionنام : رستاخیز مردگان کاپل : کایهون / شیوچن / کریسهو ژانر : زامبی محور / اکشن / اسمات / هپی اند نویسنده : Leon خلاصه: کیم جونگین همرا با دوستانش برای گردش چند روزی به ججو میرن ولی با ویروسی که توی کره پخش میشه سفرشون از چیزی که انتظار داشتن طولانی ت...