من جرد پادلکی هستم ، یک عاشق همه از حس من با خبرند و برام شایعه درست کردند من باید به مسیح پایبند میموندم اما ، عاشق شدم
از روزی که دانستم جنسن نیز عاشقمه یک ماهی گذشته ۱ ماه دیگه اجراء آخرمه میترسم ، میترسم بعد اجراء ، دیگه جنسن رو نبینم چون بعد از اون دیگه مربی ام نیست رقیبمه
به جنسن چیزی نگفتم به کلیسا رفتیم من میخوام کاری کنم اما قبلش باید از خدا و مسیح عذر بخوام
...
بدون درنگ وارد اتاق اعترافات شدم ، میتونستم بفهمم که صدای هق هق هام به گوش جنسن میرسه
با هق هق رو به دیوار سیاه اتاقت گفتمجرد :به نام پدر پسر و روح القدوس ، مسیح ای سرچشمه ی زندگی ای زیبایی خداوند از تقاضا دارم مرا ببخشی و به خاطر عاشق شدنم مرا از خود نرانی ، همراهم کن بگذار به خواسته ی درونی ام برسم ، نگذار بشکنم من فقط تو و پدر (خدا) را دارم یاری ام کنید در این عشق پر از حرف
اشک هایم را پاک کردم از اتاقک خارج شدم جنسن نگران به من نگاه میکرد
لبخند تلخی بهش زدم وجرد : منو ببخش جن ،من ، من باید چند روزی تنها باشم
جنسن متعجب بهم نگاه میکرد از کنارش رد شدم و کلیسا رو ترک کردم بهش فرصت حرف زدن ندادم
چون تحمل نداشتم من عاشق شده بودم و از این حس میترسیدمبیست روز گذشت بیست روز درد ناک تو این بیست روز از خونه بیرون نرفتم ریشام بلند شده بود
دلم برای جنسن تنگ شده بود
توی این بیست روز بار ها اومد سراغم اما من ، من بهش جوابی ندادم
زنگ زد من جواب ندادم ، پیام داد جواب ندادم ، نمیدونم چم شدهروی مبل نشسته بودم ، من میخواستمش و این بیست روز رو نیاز داشتم تا بفهمم اسم حسم چیه ؟ عشقه یا هوس ؟
بهش پیام دادم ،بهش گفتم بیا کلیسا ، بهش گفتم لطفا بهترین تیپتو بزن و بیا ، گفتم تورو خدا بیا ، جوابمو نداد بهش زنگ زدم ، جواب داد با اشک با صدای لرزون ازش خواستم که بیاددلم براش یه ذره شده دلم میخواد به آغوش بگیرمش دلم میخواست ساعت ها نگاهش کنم ، ساعت ها نگاهم کنه دلم میخواست هروز صبح اولین تصویری که ببینم تصویر اون باشه ، دوست دارم همیشه کنارم باشه ، من عاشق شدم...عاشق بودم...عاشق جنسن...
اما اگه دیگه منو نخواد چی اگه عاشقم نباشه چی...اگه اون روز واسه ترحم اون حرفو زده باشه چی ؟...من چکار کردم...
، من ، کت و شلوارمو روی تخت انداختم ، یک دسته گل زرد خریدم ، وارد دستشویی شدمو ریشامو زدم و ، و بعد از آماده شدن به سمت کلیسا رفتم
✝️🥀✝️🥀✝️🥀✝️🥀
من جنسن اکلس هستم و الان تو شک هستم جرد چرا این کارو کرد ،اون چش شده بود چرا رفت چرا جواب پیامام و زنگ هامو نمیده خدایا اون چش شده بار ها رفتم خونشون ، ااما از اتاقش نیومد بیرون از پنجره ی اتاقش دیدمش ریشاش بلند شده موهاشم همینطور ، خدایا جرد ، جرد من چش شده
روی تختم خوابیده بودم و به جرد فکر میکردم تا این که صدای آلارم پیام مبایلم منو به خودم آورد مبایلمو از زیر تخت برداشتم جرد پیام داده بود
پیام عجیبی بود ، غرق در تفکر پیام بودم که مبایلم زنگ خورد ، جرد بود پس جواب دادم با بغض حرف میزد ازم خواست به کلیسا برم
YOU ARE READING
عشقممنوعه❌Unholy love
Fanfiction📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 کشیشی که عاشق کسی غیر از خدا شد🖤🥀 به نام پدر پسر و روح القدوس... از کلیسا بیرون زدم ... گریه میکردم ، اشک از چشمانم چون آبشاری به پایین میریخت ، نمیتونستم ادامه بدم ، روی زمین نشستم و هق هق میکردم ، پیراهنه کشیشیمو توی تنم...