+اوه سهون؟؟
:زود برگرد و روی واقعیت و بهم نشون بده!!
زن جوان نیم نگاهی از گوشهی چشم به مرد چینیِ کنار دستش انداخت، که لبخند ذوق زدهای از بعد دیدن اوه سهون صورتش رو روشن کرده بود.
خودش رو به سمت مرد،روی صندلی خم کرد و گفت :
_من نه ثروت پارکچانیول و میخوام و نه خودش و، اما تو میدونی برای چی نمیخوام اون امگا کنارش باشه؟!
لوهان با حالت متعجبی سمت زن برگشت.
:این سوال یهویی برای چیه؟
خودش رو عقب کشید اما ارتباط نگاهشون رو قطع نکرد.
_جواب بده...
:چانیول بهش ظلم کرد...قرار بود اونا رو از همدور نگه داریم تا هم من از بکهیون مراقبت کنم و هم تو به خواستت برسی!
_نه!
:چی؟
_میخوام پیوندشون و از بین ببرم تا هرگز رنگ خوشبختی که من از دستش دادم و نبینن!
:نمیفهمم...این حرفا برای چیه؟
_تا الان نتونستی با کسی باشی چون خود واقعیت چیز دیگهایه! آلفاهای زیادی از زندگیت رد شدن اما...تو چرا اجازه دادی یه بتا دلت و بگیره؟؟
نگاه شکه شدهی لوهان به حدس مولان مُهر تایید زد.
:هدفت از گفتن این حرفا چیه؟!
_چانیول به دوستاش وابستست و عاشق بکهیونه! فکر میکنی اگه خوشبختی اوه سهون و ببینه، خوشحال نمیشه؟!
:این چه ربطی به سهون داره؟؟
_بتایی که انقدر راحت اسمش و به زبون بیاری نباید با حقه باعث پرت شدن حواست بشه، اینکه نمیخوای ادامه بدی و رابطتت با بکهیون و بیشتر از این به هم بریزی، به عهدهی خودته، اما نمیتونی وقتی من سرم گرمه گرفتن انتقام از اوناست،عاشق یکیشون بشی لوهان! بهت اخطار میدم!
با شنیدن جملههای پر از تهدید مولان عصبی شد و اخمهاش رو در هم کشید.
BINABASA MO ANG
𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 ➪ Revenir-----Chanbaek Virsion
Romance◈𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 ➪ #Revenir 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 ➪ Chanbaek 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 ➪ Romance, Angst , Smut , Omegaverse امگا آلفا پس چرا من رایحهٔ سکس و حس نمیکنم؟! تو من ما میدونیم نتیجهٔ عشقی که به تنفر تبدیل شده چیه؟؟ چند سالم بود؟ من و شبیه کی دیدی؟! چه شباهتی ب...