اونشب وویونگ برگشته بود خونه..ولی سان میخواست بازم ببینتش!
میل به دیدنشو سرکوب کرد و به جاش امیدوار شد روز بعد توی مدرسه میبینتش.
ولی وقتی رفته بود مدرسه وویونگ نبود.اونروز ارائه هم داشتن و این داشت نگرانش میکرد.
دلتنگیش رو میتونست نادیده بگیره..چون اون خیلی وقت ها ناامید میشد.
ولی اینکه برای ارائه نمیتونست خودشو برسونه کمی ناراحتش میکرد.
"هنوز نیومده؟"سونگهو پرسید و جلوی سان به دیوار کلاس تکیه داد.
به خاطر وقت استراحت خیلی از دانش آموزا توی راهرو بودن و اگر وویونگ هم میومد نمیتونست پیداش کنه.
"نه."سان زمزمه کرد و به مسیج هایی که به وویونگ فرستاده بود ولی هنوز خونده نشده بودن خیره شد.
"یااا چوی سان!!"
با شنیدن صداش خشکش زد.واو..حالا که فکرشو میکرد واقعا دلتنگ شنیدن صداش بود..
راهرو برای لحظه ای ساکت شد و بقیه به دیوار ها چسبیدن و به وویونگی که با اخم و آخر راهرو ایستاده بود خیره شدن.
سان نمیدونست چه عکس العملی نشون بده.باید مثل بچه ها نگران این میبود که وویونگ باهاش درگیر شه و به خاطر یه دختر دعوا کنن و یا ازش بپرسه چرا دیر کرده بود.
البته!به هر حال وویونگ خودشو رسونده بود!
وویونگ با همون اخم غلیظ سمتش رفت.
"هیونگ اگر به کمکم احتیاج داری-"
سان بدون اینکه نگاهشو از وویونگ بگیره حرف سونگهو رو قطع کرد.
"نه.چیزی نیست."
وقتی وویونگ بهش رسید سان هم اخم کرد.برای لحظه ای همونطور به هم خیره شدن که وویونگ بلاخره لبخند کوچیکی زد و سان رو بغل کرد.
"یاا چرا دیر کردی؟"سان لباشو جمع کرد و دستاشو دور شونه های وویونگ حلقه کرد.
"میخواستم زودتر بیام که ببینمت ولی خواب موندم."وویونگ جواب داد و بوسه ی سبکی روی استخون فک سان زد.
"مثل اینکه بلاخره آشتی کردین."سونگهو دست به سینه ایستاد.برعکس بقیه ی دانش آموزایی که توی راهرو بودن متعجب نشده بود.
انگار انتظارشو داشت..ولی سان خداروشکر میکرد حداقل مثل بقیشون گوشیشو درنیورده بود که ازشون عکس بگیره.
"باید بهم میگفتین که بینتون چیزی نیست."وویونگ غرید و بلاخره از سان جدا شد و با گرفتن دستش اونو توی کلاس کشید.
"مگه اصلا میشد بهت نزدیک شد؟واقعا ترسناک شده بودی."سونگهو شونه هاشو بالا انداخت و مرور دیگه ای روی متنش کرد.
YOU ARE READING
I Turned Into A Girl! (Woosan)
Fanfiction"این چه جهنمیه؟!!..من..بدنم.." محض رضای خدا!!اون هیچکاری نکرده بود که باعث بشه بدنش همچین رشدی کنه!! اون چهره ای دخترونه داشت.. سان طی یه شب به یه دختر تبدیل شده بود و این مسئله داشت دیوونش میکرد! Ateez - Woosan