➖ من نمی تونم جلوی زمزمه هایی که توی سرم پخش میشن رو بگیرم، اون دو نفر مدام توی ذهن من باهام حرف میزنن و بهم میگن چیکار کنم...
همه فکر میکنن که من اسکیزوفرنی دارم و توی توهمات خودم غرق شدم و دیگه هیچ امیدی به خوب شدن من نیست؛ ولی تک تکشون دارن اشتباه میکنن، مگه نه؟!هوسوک و نامجون از همه ی آدم های دور و اطرافم برای من واقعی ترن... تنهایی های من با اون دو نفر پُر میشه، نه بقیه.... این همون چیزیه که آدم های احمق اطرافم باید بفهمن... اونی که توهم زده، من نیستم، خودشونن :'))