همه از علاقه ی ورزشکار عضله ایِ مدرسه، کیم نامجون، به اون توئینک کیوت، مین یونگی خبر داشتن... نامجون در حدی عاشق اون بیبی کیتن شده بود که هر روز یه گوشه مدرسه گیرش می انداخت و بهش میگفت که چقدر عاشقشه... البته که یونگی هم از نامجون خوشش اومده بود، ولی اون کوچولو، خییییلی خجالتی تر از اونی بود که دوست داشتنش رو مثل نامجون به راحتی به زبونش بیاره...
اینطور که معلوم بود، نامجون هنوز خیلی کار داشت تا اون بچه گربه رو مال خودش کنه... و البته که این قضیه هیچ مشکلی براش نداشت... نامجون تا هر وقت که یونگی دلش می خواست، می تونست منتظرش بمونه، اون گربه ی کیوت، در نهایت مال نامجون میشد و هیچکس نمی تونست این حقیقت رو تغییر بده.