£جونگ کوک درو باز کن همین الان!مادرش با عصبانیت فریاد کشید و صدای خفه و بغض دار پسرشو شنید.
+نمیخوام...مگه زوره؟ نمیخوام ازدواج کنم!
£کوک تو این جمله ی لعنتیو از صبه پونصد بار تکرار کردی و منم هربار بهت گفتم که چاره ای نداری!
همسر آیدنت هم که برادر لیساست...پس مشکلی پیش نمیاد حالا هم زود آماده شو چون قراره امروز جفتت و ملاقات کنی!جونگ کوک سرشو بیشتر تو بالشت فرو کرد و اشک کوچولویی از گوشه چشمش چکید.
+چه گناهی تو زندگی قبلیم کردم که الان باید اینهمه بدبختی بکشم؟
با بدبختی زمزمه کرد و خودشو تو حموم انداخت.
.
.
.
.
.
.
.
._من...تو کل زندگیم...منتظر یه جفت هات و ددی بودم بعد الان؟ یه خرگوش کیوت گیرم میاد...خدااااااا چرا نباید آرزو هام حقیقی بشن؟ تف تو این جندگی!
تهیونگ اشک های مصنوعیشو پاک کرد و رو به لیسا کرد.
_بهم بگو که این خرگوش کیوت فقط ظاهرشه و باطنش یه ددی خشنه!
لیسا قیافه ی متفکری به خودش گرفت.
^احتمال داره...شاید...بعضی تیپاش خیلی خفنن...کلی هم عضله داره...یه دستش هم پر تتو عه...درکل ممکنه یه روی ددی طور هم داشته باشه.
_خب پس انگار یه امیدی هست...باید انقد خوشگل شم که با یبار دیدن من چشاش از این حجم از زیبایی کف کنه...
لیسا چشماشو چرخوند.
^الحق که به خودم رفتی! خودشیفته کوچولو!
_نظرت چیه یه کاری کنم تو قرار اول شق کنه؟
^بعد تو قرار اول بهش بدی؟
_این کیوتی ای که من میبینم...اون باید به من بده!
لیسا نیشخندی زد و یاد تک تک ویژگی های ددی طور جونگ کوک افتاد.
زیر لب زمزمه کرد :
^ولی فک کنم این تویی که قراره با دیدنش شق کنی!
.
.
.
.
.
.
.جونگ کوک بیحوصله ساعتشو نگاه کرد و دید هنوز یکساعت مونده.
موهاشو خشک کرد و تصمیم گرفت یکم کتاب بخونه.
کتاب مورد علاقشو برداشت و شروع به خوندن کرد. انقد غرق خوندن بود که وقتی ساعتشو نگا کرد دید فقط بیشت دقیقه تا قرارش مونده.
با عجله لباساشو در آورد و یه شلوار اسلش مشکی ، هودی مشکی ، کلاه لبه دار (ازون سایه بونی ها) مشکی و نیم بوت های مشکیشو پوشید.
به خودش تو آینه نگاه کرد...چرا شبیه ازرائیل شده بود؟
نچی کرد ، بیخیال چشمای قرمزش شد و در اتاق جنیو زد.
YOU ARE READING
▪︎FORCED MARRIAGE▪︎
Fanfictionازدواج اجباری [Completed] ژانر : ازدواج اجباری-امگاورس-مافیایی-درام-امپرگ-رمنس-اسمات گاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : جنلیسا خلاصه داستان : تهیونگ با اعتماد به نفسی که عاشق پلاس بودن توی خیابونا و خوش گذرونیه و زور هیچکس بهش نمیرسه و جونگ کوک آروم و گ...