P.27 (i want her!)

2.3K 300 39
                                    


_فاک جونگ کوک...تو...تو وارد رات شدی؟؟

گرگ جونگ کوک ناله ی دیگه ای کرد و سرشو تو گردن تهیونگ فرو کرد. لباش رو گذاشت روی مارک جفتش و محکم شروع به مک زدن کرد. اونجا بود که تهیونگ فهمید گرگ جونگ کوک کاملا متضاد جونگ کوکه.

جونگ کوک با ملاحظه ی آروم بود ولی آلفا...اون خشن و البته مواظب جفتش بود. با اینکه خشن بود ولی نمیزاشت بلایی سر امگاش بیاد یا امگاشو ناراحت نمیکرد.

امگای تهیونگ خودشو داشت میکشت تا بیاد بیرون ولی تهیونگ نمیزاشت چون میدونست اگه اون دوتا گرگ حشری اگه کنار هم بمونن مطمئنا جواب بیبی چکش مثبت میشه.

جونگ کوک دست های سردشو زیر تیشرت تهیونگ سر داد و تهیونگ بخاطر اون دستای سرد روی بدن داغش ناله ای کرد.

آلفا لب هاش رو به لب های امگا رسوند و محکم شروع به مک زدن به اون دوتا تیکه گوشت خوشمزه کرد. اونقدری که تهیونگ حس کرد نفسش بالا نمیاد.

تهیونگ بدنش خیلی داغ شده بود و دیگه نمیتونست با چیزی به اسم "خجالت" کنار بیاد. آروم پایین تنش رو به مال جونگ کوک مالید و محکم روی گردن آلفاش مارک گذاشت.

آلفا بی طاقت تیشرت تهیونگ رو در آورد و با دیدن اون بدن سفید و ظریف دهنش آب افتاد. دلش میخواست نقطه به نقطه ی بدن اون امگای شیطونو مارک کنه.

دهنشو به گردن امگاش رسوند و شروع به مارک کردن کرد. لیس هاش از ترقوه های تهیونگ تا نیپل هاش ادامه داد. به نیپل های شکلاتی پسرش که رسید اونا رو توی دهنش برد و با چرخوندن زبونش روی اونها تهیونگ رو وادار به ناله کردن کرد.

_آههه...جونگ کوک...

جونگ کوک با شنیدن ناله های تهیونگ بیشتر وحشی شد و محکم نیپل های امگاش رو مک زد. از اونجایی که امگا های پسر باید به بچه هاشون شید میدادن ، سینه هاشون برجسته بود و این ویژگی بعلاوه ی نرم بودن سینه های جفتش اونو دیوونه میکرد.

تهیونگ هر لحظه داغ تر میشد و اونجا بود که فهمید سکس با آلفای جونگ کوکو زیادی دوست داره. تهیونگ تیشرت مشکی آلفاشو از تنش در آورد و با گاز گرفتن لبش بدون شرم به عضله های جذاب و برجسته ی آلفاش نگاه کرد.

دستی روی عضله های آلفاش کشید و دید که اون سرشو به عقب پرت کرد. جونگ کوک با دوتا انگشت ، شلوار تهیونگ رو از پاش در آورد و اونو به گوشه ای پرت کرد. به رون های سفید و توپر تهیونگ نگاه کرد و سرشو نزدیک اونها برد.

زبونش رو روی رون های تهیونگ چرخوند و محکم مک زد و گاز گرفت. تهیونگ پاهاش رو بیشتر برای آلفاش باز کرد و گذاشت که آلفا هر کاری که میخواد با رون هاش بکنه. همیشه دلش میخواد اگه آلفا داشته باشه ، آلفاش رون هاشو کبود کنه.

آلفا بعد از اینکه مطمئن شد رون های امگاش کامل کبوده ، سرش رو کمی جلوتر برد و شرت توری و سفید بیبیشو نگاه کرد. با صدای بمش و نیشخندی به تهیونگ خیره شد.

▪︎FORCED MARRIAGE▪︎Onde histórias criam vida. Descubra agora