دوتا نکته باید بهتون بگم بچه ها... دیگه هر کدوم از کرکتر ها علامت ندارن چون واقعا سخته که هم من هم شما علامتاشونو حفظ کنین پس همرو با - نشون میدم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.چمدون هاش رو از قسمت چمدون های فرودگاه برداشت. کش و قوصی (قوس؟) به بدنش داد. بخاطر سفر طولانی ای که داشت ، بدنش گرفته بود.
پاش رو که از فرودگاه بیرون گذاشت ، لبخند کوچیکی زد و نفس عمیقی کشید.
آستین های پیراهن مردونه اش رو بالا زد و دکمه ی اول پیراهنشو باز کرد.
عینک آفتابیش رو روی سرش تنظیم کرد و با نیشخندی که توش کمی ذوق و شیطنت حس میشد لب زد :
-من برگشتم کره!
.
.
.
.
.
.
.
.
.جونگ کوک با قدم های بلند به سمت اتاق پدرش رفت. با در زدن و گرفتن اجازه ی ورود توسط پدرش ، وارد اتاقش شد و در رو پشت سرش بست.
پدرش داشت توی لپ تاپش چیزی رو نگاه میکرد و گاهی اوقات با اخمی که روی پیشونیش بود ، چیزی رو یادداشت میکرد.
جونگ کوک کنار هیونجون نشست و سرش رو روی شونه های پدرش گذاشت و آروم چشماشو بست. عطر تلخ پدرشو توی ریه هاش کشید و هوم آرومی کشید.
هیونجون تک خندی زد و موهای پسرش رو نوازش کرد.
-حالت چطوره بزرگ مرد کوچک؟!
جونگ کوک به حالت اعتراض آمیزی -که در واقع خیلی کیوت شده بود- با اخم ساختگی ای به پدرش نگاه کرد.
چشماشو ریز کرد و حالت از خود راضی ای به خودش گرفت.
-الان کی رئیس مافیاست؟ هوم؟ هوم؟ به کی میگی کوچولو؟
پدرش خنده ی بلندی کرد. وقتی میخندید ، جونگ کوک میتونست شباهت خودش و پدرش رو به وضوح ببینه.
با لبخند خرگوشی ای که به پسرش هم به ارث رسونده بود ، به جونگ کوک نگاه کرد و لپشو کشید و دوباره صدای اعتراض آمیز پسرش ، گوش هاش رو پر کرد.
-هر جایگاهی داشته باشی یا هر چند سالت باشه واسه من همون آلفا کوچولوی کیوتی!
کمی مکث کرد.
-بگذریم...کاری داشتی باهام خرگوشکم؟
جونگ کوک که انگار چیزی یادش اومده باشه ، بشکنی زد.
-خوب شد یادم انداختی.
میدونی دیروز کی رو دیدم؟وقتی نگاه سوالی پدرش رو دید ، با شیطنت ادامه داد.
-هیونگ دوران بچگیام ، برایان ویلیامز.
هیونجون که داشت آب میخورد ، با این حرف جونگ کوک آب توی گلوش پرید و دستگاه تنفسی بدنش فراموش کردن که باید کار کنن.
ESTÁS LEYENDO
▪︎FORCED MARRIAGE▪︎
Fanficازدواج اجباری [Completed] ژانر : ازدواج اجباری-امگاورس-مافیایی-درام-امپرگ-رمنس-اسمات گاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : جنلیسا خلاصه داستان : تهیونگ با اعتماد به نفسی که عاشق پلاس بودن توی خیابونا و خوش گذرونیه و زور هیچکس بهش نمیرسه و جونگ کوک آروم و گ...