Part 2

40 15 2
                                    


با خوشحالی از پیدا کردن خونه جدیدش، وسایل کمی که با خودش آورده بود رو با وسواس زیادی تو خونه چید.

البته خونه کاملا مبله بود و میو نگرانی ای از بابت وسایل کمش نداشت و میتونست خیلی راحت هر چیزی که بخواد از خونه پیدا کنه.

اثاثیه داخل خونه همون جور که از نمای بیرونی ساختمون مشخص بود، کاملا قدیمی و آنتیک بود.

شومینه چسبیده به دیوار، گرامافون گوشه سالن و در آخر پرتره های مخصوص شاه لویی شانزدهم که به دیوار سالن پذیرایی میخکوب شده بود.

احتمالا صاحب خونه مثل میو عاشق عتیقه جات بود چون ظرفهای خونه هم نقش امپراتورهای گذشته فرانسه رو به خودشون گرفته بودند.

همون چند اسباب و اثاثیه رو تو گوشه گوشه خونه جاسازی کرد و برای بررسی به قسمت‌های مختلف رفت‌.
از پله های چوبی ولی محکم راهرو مانند بالا رفت و طبقه دوم رو با دقت بررسی کرد.

اولین در رو باز کرد و با دیدن دستشویی و حمومی که باهم بودند لبخند رضایت بخشی زد.

حتی دوش حموم و کاسه روشویی دستشویی هم از طرحهای سلطنتی بود و میو با خودش فکر کرد احتمالا صاحب خونه یکی از اشراف فرانسوی بوده و برای گشت و گذار تو‌ تایلند این خونه رو خریده و الان هم برای اجاره گذاشته.

در دوم رو هم باز کرد و با یه اتاق که پرده های حریرش کاملا کشیده شده بود و تخت مرتبش روبرو شد.

خوشحال به آشپزخونه ای که تو طبقه پایین بود برگشت تا برای شام چیزی درست کنه که برقهای ساختمون به حالت چشمک زدن دراومد و میو با اعصاب خوردگی به چشمک زدنهای لامپ و چراغ خواب خیره شد.

چرا تصور نداشت که خونه قدیمی احتمالا این مشکلات رو هم داشته باشه؟

کم کم چشمک زدن لامپها طولانی شد و چشمک ها به یه الگوی خاصی دراومد.

سه بار چشمک سریع، چند ثانیه وقفه و‌ چشمک بعدی دو بار سریعتر از قبلی!

میو که چیزی از چشمک های لامپها متوجه نشده بود پوفی کشید و سمت فیوز رفت تا کمی نور لامپ رو‌ دستکاری کنه.

فیوز تو آشپزخونه بود و میو به محض پیدا کردنش، با بالا پایین کردن دکمه ها تلاش کرد تا این شرایط رو درست کنه.

چند ثانیه طول کشید که لامپ‌ها درست شد.

لبخندی زد و خوشحال از درست کردن شرایط نگاهش رو به سالن پذیرایی داد که با متن نوشته شده روی شیشه بخار گرفته پنجره تقریبا قبض روح شد.

نوشته ای تحت عنوان :(( برای مردن آماده ای؟!))

Plaque 17 ( پلاک ۱۷ )Where stories live. Discover now