Actually

214 27 41
                                    

حواسش به اطراف نبود و تمام توجهش روی حرکاتِ پسری متمرکز شده بود که کمی اون طرف تر با کسی صحبت میکرد

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

حواسش به اطراف نبود و تمام توجهش روی حرکاتِ پسری متمرکز شده بود که کمی اون طرف تر با کسی صحبت میکرد.
نگاهِ جونگ کوک سمتش برگشت و تهیونگ با لبخندِ سبکی غافلگیرش کرد.
پسر کوچکتر رو برگردوند و برخلافِ انتظارِ تهیونگ، تا آخرِ اون ساعت دیگه بهش نگاه نکرد.
با اینکه خوب میدونست بی توجهی به تهیونگ ازش یه عوضی ای میسازه که هیچی جلو دارش نیست اما پشیمون نبود، اونقدری مینجی توی گوشش تذکر داده بود که جونگ کوک اصلا دلش نمیخواست یکبارِ دیگه اون زنِ خودخواه رو دور و برش ببینه در حالیکه تکرار میکنه" حواست به رفتارت باشه کاری نکن جای خوابت رو ازش جدا کنم جئون!"

این تهدید شیوه ی جدیدشون بود؟
خب اینطور که به نظر می رسید بی نهایت کارساز بود چون جونگ کوک بعد از اون هشدار، نه به تهیونگ نزدیک شد و نه طولانی نگاهش کرد.
حتی نامجون هم متوجه شده و براش سوال پیش اومده بود، پس زمانی که اعضا در حال پذیرایی از خودشون با نوشیدنی ها بودن، سمتِ پسر رفت و بازوش رو برای جلب توجهش گرفت" هی؟ همه چی مرتبه؟"
جونگ کوک لبخند عمیقی که شباهتی به حسش نداشت زد و به هیونگش سر تکون داد" فقط دنبال دردسر نمیگردم هیونگ"
نامجون اخم کمرنگی کرد و نگاهش رو از تهیونگی که به وضوح با خشم خیره اشون بود، گرفت" بهتره بهش توضیح بدی، میدونی که وقتی خبر نداره چه فکرای مزخرفی به سرش میزنه."
جونگ کوک لبخندی زد و برای دوربینی که روی صورتش زوم شده بود دست تکون داد و به کره ای گفت" موقع برگشت باهاش حرف میزنم."

البته، اگر تهیونگ فرصت حرف زدن بهش می داد!
فرصت دادن از نظر تهیونگ وقت تلف کردن بود و توضیحات جونگ کوک هم نمیتونست آرومش کنه، فشار محکمی به پشت کمرِ پسر عضله ایش وارد کرد و سمت ماشین هلش داد" سوارشو!"
جونگ کوک با اخم سمتش برگشت" چه غلطی میکنی تهیونگ؟ مراسم هنوز تموم نشده. اونا میفهمن ما نیستیم."
تهیونگ درِ ماشینِ مخصوصشون رو باز کرد و به جونگ کوک اشاره زد داخل بره" قرار نیست بفهمن ک اومدیم پارکینگ تا دوست پسرِ لعنتیم رو متوجه اشتباهش کنم!"
همونطور که خم میشد تا سوار ماشین بشه غرید" من اشتباه نکردم! اون عفریته روی ما زوم کرده من نمی_"
حرفش با کوبیده شدنِ لبهای نرم تهیونگ روی لبهاش، توی گلوش خفه شد و در عوض ناله ی کوتاه و کمرنگی به گوشِ تهیونگ رسید.
پسر بزرگتر دستش رو روی تنش با خشونت کشید و بدون توجه به هر چیزی که اونجا بود، زیپِ شلوارِ دوست پسرش رو پایین کشید.
وقتی که بعد از چند میک و مالشِ محکمِ لبهای جونگ کوک، با ضربه های دستش متوجه شد نفس کم آورده، کمی عقب رفت و بهش اجازه داد تجدید اکسیژن کنه.

"ا..اینجا نه.."

تهیونگ کمترین اهمیتی به حرفش نداد و در عوض کمربندِ بی ریختِ کتش رو باز کرد و اون رو از تنش بیرون کشید" برگرد جونگ کوک، خودت میدونی باید چطوری بشینی ک اذیت نشی بیبی."
جونگ کوک مخالفت کرد، اون میتونست از زورش استفاده کنه اما مشکل اینجا بود که اونا جلوی دوربین نبودن و تهیونگ هم رعایتش رو نمیکرد که مثلِ یه هیونگِ مهربون و البته ضعیف مقابلِ عضله هاش کوتاه بیاد!
همه چیز وقتی مقابلِ دوربین ها نبودن فرق داشت! تهیونگ یه عوضیِ به تمام معنا می شد که به کوچکترین چیزی حسادت میکرد و لازم می دید همون لحظه جونگ کوک رو لمس کنه چون این رابطه ی لعنتی بارها بخاطر دخالتِ مزاحم های اطرافشون خراب شده بود!
دستهاش رو دو طرف کمر باریکِ جونگ کوک گذاشت و اون رو برگردوند" درش نمیاری؟ خودم اقدام کنم؟"
جونگ کوک سرش رو عقب برد و ناله ی ریزی کرد" اونا..میفهمن ته..."
صورتش رو کج کرد و بوسه ی خیسی ‌کنار لبهای پسرش کاشت،همونطور ک حرف میزد شلوار و باکسر جونگ کوک رو با یک دستش تا قدر کافی پایین کشید" برام مهم نیست. عواقبش رو می پذیرم چون الان میخوامت! از دیشب میخوامت!!"
با حسِ برجستگیِ التِ تحریک شده ی تهیونگ لای باسنش، هیسی کشید و مچ دستهاش رو که از زیر لباسش حرکت میکردن، نگه داشت" ..آاه..خب..وقتی برگشتیم..ما..اتاقمون مشترکه ته..بیخیالِ الان شو"

تهیونگ دستش رو با خشونت بالا کشید و به پیرسینگِ روی نیپل دوست پسرش رسوند و اون رو ماهرانه فشرد!
جونگ کوک از درد تکونی خورد که عضو کاملا متورم تهیونگ داخلش فرو رفت و به طور کامل متوقفش کرد!
"فاک!! لعنت بهت!!..همیشه!.. همین کارو میکنی!"

تهیونگ ریز خندید در حالی که بخاطرِ داخلِ جونگ کوک بودن احساس غرور و لذتِ بی اندازه ای میکرد!" دیدمت که با نامجون هیونگ حرف می زدی. تو تمام تذکراتمو نادیده میگیری گوگ!"
و شروع به حرکت کرد چون انتظار جوابی هم نداشت.
این اولین باری نبود که حین مراسم بهم میرسیدن و واسه هم خط و نشون میکشیدن! اما اولین باری بود که انقدر بی مقدمه انجامش میدادن!

به علاوه، تهیونگ کارش رو بلد بود! چون بعد از اون تنبیه مختصر جونگ کوک اهمیتی برای چشم غره های مینجی قائل نشد و تا جای ممکن نزدیک دوست پسرش موند.
حالا میشد فهمید چرا دستِ جونگ کوک از دور شونه ی تهیونگ باز نمیشد و کنار نمی رفت!

حالا میشد فهمید چرا دستِ جونگ کوک از دور شونه ی تهیونگ باز نمیشد و کنار نمی رفت!

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.
🌿𝙏𝙖𝙚𝙠𝙤𝙤𝙠 𝙎𝙘𝙚𝙣𝙖𝙧𝙞𝙤𝙨 🎞Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ