Blackberry Vanilla

250 32 15
                                    

دستش رو به لبه ی میز گرفت و سرش رو پایین انداخت

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

دستش رو به لبه ی میز گرفت و سرش رو پایین انداخت.
لبهاش از هم باز شد و ناله ی بی صدایی کرد که همکارش سمتش اومده، دست روی کمرش کشید" تهیونگ؟ حالت خوبه؟"

پالت رو توی دستش فشرد و لبخندِ متظاهری زد" آا..آره..خوبم. یکم معدم..درد میکنه.."

ریوون سر تکون داد و پالت رو ازش گرفته، سینیِ کیک رو جلو کشید" من کاملش میکنم تو یکم استراحت کن."

مقاومت نکرد و با بیشترین سرعتی که از خودش سراغ داشت، داخل سرویس بهداشتی کارکنان پرید، قطعا همکارش فکر میکرد تهیونگ بخاطر معده ی ناراحتش حالت تهوع گرفته اما مشکل خیلی عظیم تر از یه استفراغ لعنتی بود!
لب هاش رو بهم فشرد و به دیوارِ دستشویی تکیه زده، با یک دستش دنبالِ قرصهاش گشت تا قبل از پخش شدن فرومون هاش، جلوی پیچیدنِ رایحه ی مزخرف شاتوتِ شیرین و وانیلی رو بگیره!
این هیت لعنتی که به خاطر عوضی بازی های دوست پسرِ کینکیش جلو افتاده بود، قطعا از کار بیکارش میکرد.
مدیر شیرینی فروشی ای که تهیونگ اونجا کار میکرد روی این موضوع که امگاها نتونن خودشون و هورمون هاشون رو کنترل کنن حساس بود، چون قطعا یه بتای بدعنق درکی از وضعیت اونها نداشت.
تهیونگ نفس عمیقی کشید و از حس خیسیِ ورودیش و کشاله های رونش ابروهاش رو بهم گره زد..
" فاک..لعنت بهت .."
چند تقه به در خورد و صدای همکارش رو شنید" تهیونگ؟ جئون برای تحویل گرفتن کیک اومده و میخواد تو رو ببینه."
از دیوار فاصله گرفت و محض احتیاط یک کپسولِ صورتی رنگِ دیگه توی دهنِ کاملا معطر شده اش با رایحه لیمو و عسل انداخت.
لبهاش صورتی و براق شده، کمی متورم به نظر میرسیدن، پس ماسک بهداشتیش رو که همیشه به بهانه خامه زنی روی لبهاش میذاشت، از زیر چونه اش بالا کشید و بیرون رفت.

جئون، جئون و جئون.

همین چهار حرف زندگیش رو مثل خمیر بازی شکل داده بود!
از وقتی که اون قرارداد مسخره رو با یکی از مشتری های درجه یکِ فروشگاه به اسم جئون بسته بود، روزهاش رو به نابودی رفته و اختیاراتش زایل شده بود!
تهیونگ فقط به خاطر پولدار بودنِ اون پسر و اینکه خب یکم، فقط یه کوچولو هات و سکسی بود، قبول کرد باهاش وارد رابطه بشه اما فانتزی های اون آلفا در موردش اصلا دوست داشتنی و عاشقانه نبودن!
مثل همین حالا که جونگ کوک با دیدن امگای مورد علاقه اش نیشخند بزرگی زد و ریموتِ توی دستش رو فشرد!
همون لحظه لرزشی سرسام آور و عمیق داخل ورودی تهیونگ شروع شده و برقِ تیزی رو به پروستات و نقطه ی حساسش فرستاد.
زانوهای پسرِ بیست و سه ساله شل شده، به زحمت خودش رو نگه داشت که نیفته.
جونگ کوک از پشت پیشخوان جلو اومد و زیربازوش رو گرفت" اوه تهیونگی، به نظر میاد مریض شدی. چطوره بریم درمانگاه؟"

تهیونگ در شرایطی نبود که بتونه زبونش رو تکون بده چون حس میکرد اگر یکم دیگه اونجا بمونه زیر پاهاش از کامش خیس میشه و بدجوری به ارگاسم میرسه.
پس انقباض بدنش رو بیشتر کرد و به کتِ چرم آلفاش چنگ زد" من رو از اینجا ببر!"
جونگ کوک دستی برای مدیر فروشگاه تکون داد و بی اهمیت به غرغرهاش، دوست پسرش رو داخل ماشین برد.
همونطور که کمربند تهیونگ رو میبست، خم شد و کنار گوشش لب زد" اگر قبول کنی چندتا توله گرگ بهم هدیه بدی، ویبراتوری که از دیشب داخلت گذاشتم رو خاموش میکنم و حلقه ی دور دیکت رو باز میکنم تا آروم بشی شاه‌توتِ من"
تهیونگ فحش بدی بهش داد و محکم گردنش رو گاز گرفت" عمرا!!"
جونگ کوک با صدا خندید و پشت فرمون نشست" پس تو از تنبیهاتت لذت میبری بیبی بِر؟ میتونم بیشترش کنم!"
ورودیش میسوخت و بدجوری دیک جونگ کوک رو داخل خودش میخواست، با اینحال با لجبازی مقاومت کرد و لبش رو محکم گزید که انگشت شست جونگ کوک مانعش شد و لبش رو از زیر دندونهاش آزاد کرد.
چشمهای وحشی آلفا تیز نگاهش کردن و صداش تا مغز استخون تهیونگ نفوذ کرد.

" با اموالم درست برخورد کن وگرنه کنترل ویبراتور که هیچی، افسار خودم هم پاره میشه!"

________________________________________
اگر در مورد هیت و فرومون چیزی نمیدونید، به لینک زیر سر بزنید.
https://www.wattpad.com/669391563-alpha-till-omega-a-till-o-p-0

*پالت : پالت قنادی به دو شکل خمیده یا شکسته و صاف وجود دارد که نوع پالت خمیده قنادی برای صاف کردن خامه و خامه کشی آسان تر از سایر انواع آن است. 

🌿𝙏𝙖𝙚𝙠𝙤𝙤𝙠 𝙎𝙘𝙚𝙣𝙖𝙧𝙞𝙤𝙨 🎞Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang