Part 12:The way of bloodlust

189 44 34
                                    

قسمت دوازدهم:( The way of bloodlust)

راه خون خواهی.......

پسرک مهره ی فیلش را تکان داد و نگاهش را به نگاه اخم آلود مرد انگلیسی انداخت و گفت:

کیش و مات....

مرد باعصبانیت مهره اش را پرت کرد و نگاهش را روبه تهیونگی که بی حرف باز هم پشت میز کوچک و فلزی پشت انبوه کاغذ و اوراقی نشسته بود و بی توجه به دستان و صورت یخ بسته اش،با جدیت آنها را بررسی میکرد.

جوزف:یخ نزدی کیم تهیونگ؟!...

پسرک نیشخندی به چهره پر از تاسف مرد انگلیسی زد وبا قدم هایی کوچک وارد بالکن که منظره زیبای رود مویکارو به نمایش چشم ها در می آورد شد.

کوک:چیزی پیدا نکردی؟!.....

تهیونگ:حرف زدن باهاشون کاری رو پیش نمیبره!!..فعلا جای ماریا امنه و دستشون بهش نمیرسه!!....

کوک:فکر میکنی با این نقشه همه چیزو لو بده؟!

تهیونگ:مگه نمی خواستی هرکی که به خواهرت دست زده رو بکشی؟!..

پسرک اخم هایش را درهم کشید و نگاهی به مرد میانسال که روبه کاغذ ها خم شده بود و با خونسردی دود سیگارش را به بیرون فوت میکرد.

کوک:اینا کین؟!....

تهیونگ:همون سربازهایی که اون شب جینهو رو دزدیدن!!....

کوک:از کجا پیداشون کردی؟!...

تهیونگ:فکر نمیکنی که تو این پونزده سال بی کار مونده باشم؟!...

پسرک با گیجی نگاهی به اسامی آنها انداخت و با لحن پر حرصی گفت:

همشون به مقام رسیدن!!....

مرد میانسال هفت تیرش را برداشت و خشاب درونش را چک کرد و با جدیت گفت:

ببینیم این مقام و منزلت جونشون رو میخره یا نه؟!...

چشمان خمار وسردش را به طرف مرد انگلیسی انداخت که بی حرف از پشت صفحه بازی شطرنجش که با پسرک کوچک بازی کرده بود برخاست و به طرف راه پله ها راه افتاد و در پشت ستون ها پنهان شد.

دقایقی بعد با جعبه چوبی بزرگی به آنها پیوست و جعبه را مابین آنها قرار داد و گفت:

همینارو داریم تهیونگ!!....

تهیونگ:همینا کافیه!!...بهتره دیگه راه بیوفتیم!!....

مرد انگلیسی نگاهش را به پسرکی که با جدیت نگاهی به کاغذهایی که دقایقی پیش تهیونگ درحال برسی آنها بود انداخت و با صدای آرومی گفت:

قراره باهامون بیاد؟؟!!....

تهیونگ:وجودش پر از نفرته و همینطور که گفتی فقط درگیر انتقامه!!..به نظرت می تونم جلوش رو بگیرم وقتی توی تمام این مدت نتونستم؟!....

𝐒𝐧𝐨𝐰 𝐠𝐥𝐨𝐛𝐞/𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now