18. don't you remmember ?

535 120 23
                                    

با زنگ گوشی از جا پرید. قدم هاش رو بلند تر از همیشه به سمت کافه ای که در اون با لیسا قرار داشت بر میداشت. همینطور که به سمت کافه میرفت ، سعی میکرد با کمک شیشه های ویترین های بین راه موهای به هم ریخته اش رو مرتب کنه.
حتی وقت نداشت تا به ساعت توجه کنه.
وقتی ساعت رو چک کرد نزدیک به دوازده ظهر بود.
زنگ گوشی که به صدا در اومد دوباره هول خورد.

- لعنت بهت کیم تهیونگ ..

تماس رو قبول نکرد اما تهیونگ چند بار دیگه هم تماس گرفت و در نهایت دختر قبل از این که به کافه وارد بشه تماس رو قبول کرد.
- چته تهیونگ ؟
چرا سر صبحی هی بهم زنگ میزنی؟
- دختر سر صبحی چیه ؟
ساعت دوازدهه !
جیمین داره برامون ناهار درست میکنه. مستی ؟

با یاداوریِ مست بودنش ، مشتش رو محکم به سرش کوبید و داد زد:
- مست نیستم بگو چی کار داری.
- پس فردا شب یعنی بعد از امتحان میخوایم برای ته یانگ تولد بگیریم. برنامت و خالی کن
به بچه ها هم گفتم. اوکی؟
- زنگ زدی که این و بگی ؟

بدون این که منتظر جواب تهیونگ بمونه تماس رو قطع کرد و با اشفتگی وارد کافه شد. لیسا حتی از دور هم میتونست پریشونی دختر رو حس کنه. وقتی نگاهی به سر تا پاش انداخت به خنده افتاد.

- چه غلطی کردی دختر ؟

هنوز هم میخندید که رزی گله مند رو به روش نشست و قبل از هر چیز از فنجون قهوه ای که روی میز بود نوشید.
- هی اون مالِ منه !
- خفه شو لیسا من دیشب با یکی خوابیدم.

لیسا لبهاش رو از تعجب از هم فاصله میداد که رزی بهش اخطار سکوت داد.
- خفه شو
فقط دهنت و ببنده.

لیسا نزدیک تر شد و همونطور که سعی میکرد خنده اش رو کنترل کنه توجهش به کبودی زیر چشم دختر جلب شد.
- دختر باهاش خوابیدی یا کشتی گرفتین ؟!

رزی دستش رو کنار زد و دست به سینه نشست.
- مزخرف نگو این و بابام زده. لیسا من دیشب با یکی خوابیدم میفهمی ؟!!

لیسا دست به سینه شد و به صندلی تکیه داد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لیسا دست به سینه شد و به صندلی تکیه داد.
قهوه اش رو در کمال ارامش نوشید و جواب داد:
- خوش به حالت. میدونی از اخرین سکس من چه قدر گذشته ؟
- احمق..

روی میز خیز برداشت.
- مست بودم میفهمی ؟

لیسا که تازه متوجه موضوع میشد دست از قهوه کشید.
- و اون کدوم ادم خوش شانسی بوده که تو رو انقدر مست کرده که باهاش بخوابی ؟!

But He Tastes Like Love  ||vminWhere stories live. Discover now