"قسمت هجدهم: تو دزدیدی"
صدای زنگِ سرحالی خواب وویونگ رو شکست و باعث شد پسر با غرهای عمیقتر سرش رو درون بالشتش فرو کنه.
"صداش زیاده..."
"هومم... صبر کن."
حلقهی دستهای سان از دور کمر پسر باز شدن و مرد به سمت میز کنار تخت چرخید. وویونگ با وجود درخشش نور خوردشید پشت پلکهای بستهاش در مقابل باز کردن اونها مقاومت کرد.
صدای زنگ خاموش شد، سان دوباره دستهاش رو دور کمر اون حلقه کرد و سرش رو درون گردنش دفن کرد. مرد نفس عمیقی کشید، محکم اون رو در آغوش گرفت و وقتی مشخص شد قصدی برای رها کردنش نداشت، وویونگ آهی کشید.
"نباید بری سر کار؟" پسر با خوابآلودگی زمزمه کرد.
"ده دقیقه دیگه بلند میشم."
وویونگ هوفهی آرومی داد و درون گرمای بدن اون فرو رفت، "خیلی مسئولیتپذیر بهنظر نمیرسه..."
"هیش..." سان با ملایمت ساکتش کرد، "فعلا بخواب."
پسر که نمیتونست مخالفت کنه، با آروم شدن بدنش لبخندی زد. میدونست که نمیتونست دوباره به خواب برگرده، اما حداقل میخواست از آغوشی که درونش بود لذت ببره.
وویونگ میتونست نفسهای عمیق سان که دوباره به خواب رفته بود رو روی گردنش احساس کنه (که از نظر پسر فوقالعاده بود که میتونست به اون سرعت به خواب برگرده).
بازوش دور سینهی برهنهی اون حلقه شده و دست دیگهاش زیر گردنش قرار داشت. مرد یکبار اعتراف کرده بود که نمیتونست بدون بغل کردن چیزی بخوابه، اما بودن اون چیز ایدهای بود که وویونگ هیچوقت بیشتر از یک دقیقه به خودش اجازهی فکر کردن بهش رو نداده بود.
پسر هنوز میتونست گرمایی که از بدن اون ساطع میشد رو پشت کمر برهنهاش حس کنه، گرمایی که باعث میشد چیزی بیشتر از اینکه هردوشون اون روز رو مرخصی بگیرن و تمومش رو بخوابن نخواد. متاسفانه، زندگی انقدر مهربون نبود و هر دو کارهایی برای انجام دادن داشتن.
وویونگ باید بعد از بلند شدن گوشیش رو چک میکرد و به یوسانگ خبر میداد که حالش خوب بود. باید تا قبل از ساعت ده به خونه میرفت تا برای کلاس ساعت یازدهش آماده بشه، که جواب میداد، چون سان بههرحال باید قبل از ساعت هشت از خونه بیرون میرفت.
پسر هم سعی میکرد تا قبل از اون با پدر و مادرش تماس بگیره و شاید سرویس خط تلفنش رو با اسم خودش راه بندازه.
ESTÁS LEYENDO
My Heart Is Glowing Fluorescent (Persian Translation) | Woosan
Fanfic〴︎Summay ৲︎ جانگ وویونگ خودش رو آدم نسبتا خوششانسی تلقی میکرد، زندگی راحتی داشت و با جریان پیش میرفت؛ برای همین زمانی که به ناچار با یک قرارداد مستر/پت، اون هم با چوی سان، کسی که برتهایی مثل اون رو رام میکرد، تنها برای کمک به دوستش برای پس داد...