مقدمه:
احساسات تکههای مختلف روح آدمها رو تشکیل میدن و فقط زمانی که کنار هم قرار بگیرن، میتونن به اونها طعم زندگی رو بچشونن. شادی، غم، ترس، شگفتی، خشم و اسامی دیگهای که همه ازشون آگاهن... همهی این احساسات باید با هم و در کنار هم وجود داشته باشن.
در نهایت، انسان تلفیقی از همین احساسات و میزان مناسبی از منطقه اما، چه اتفاقی میافته اگه یه نفر از یکی از مهمترین حسها محروم باشه؟
چه اتفاقی میافته اگه بنگ چان، درخشانترین احساس و تنها حسی که دلیل تحمل تمام احساسات دیگهست رو توی وجودش نداشته باشه؟
انسانها سیاهی و تاریکی رو تحمل میکنن تا به روز برسن و خورشید حتی شده برای لحظات کوتاهی به زندگیشون بتابه... اگه زندگی چان هیچ روشنایی و درخششی رو در هیچ زمانی سپری نکنه، اون برای قدم برداشتن رو به جلو باید نگاهش رو به چی بدوزه؟
YOU ARE READING
𝙃𝙖𝙥𝙥𝙞𝙡𝙚𝙨𝙨 [𝘊𝘩𝘢𝘯𝘓𝘪𝘹]
Fanfiction[𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅] ▪︎ هپیلس ماجرای افرادیه که برای شاد بودن، باید از سد مشکلات گوناگونی عبور کنن و در راس اونها بنگ چان، حتی بعد از گذر از تمام آسیبها و سختیها هم شادی رو در انتظار خودش نمیبینه. [ -عاری از شادی و خوشبختی ] ─𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔: 𝑪...