[شکست نیاز]

21 8 0
                                    

___

آتشی بود و فسرد
رشته‌ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادویی اندوه شکست

آمدم تا به تو آویزم
لیک دیدم که تو آن شاخه بی‌برگی
لیک دیدم که تو بر چهره امیدم
خنده مرگی

وه چه شیرینست
بر سر گور تو ای عشق نیازآلود
پای کوبیدن
وه چه شیرینست
از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور
چشم پوشیدن

وه چه شیرینست
از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن
در به روی غم دل بستن
که بهشت اینجاست
بخدا سایه ابر و لب کشت اینجاست

تو همان به که نیندیشی
به من و درد روان سوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم.

___

دیوار - The WallWhere stories live. Discover now