کاش شبیه بهت نبودم

63 18 10
                                    

"بورا"

بعد از تموم شدن کلاس‌ها طبق معمول با اتوبوس راه خونه بکهیون رو در پیش گرفتم باید بعدش میرفتم دنبال کارهای خونه، می‌هی شب قبل وقتی من خواب بودم از خونه جونگده اومده بود و صبح با گذاشتن پیامی گفته بود میره دنبال کارهای قرار داد

خسته وارد خونه شدم.. خواستم برم بالا لباسمو عوض کنم که یهو خانم نام جلوم ظاهر شد و با انرژی سلام داد

نزدیک بود جیغ بزنم که با دیدن قیافه پر از شیطنت خانم نام خودمو جمع و جور کردم و با یادآوری حرفای می‌هی یقه لباسمو بالا کشیدم.. وااای بکهیون

آروم جوابشو دادم که گفت
- حالت خوبه بورا؟  دانشگاه خوب بود؟

درحالی که موهامو دورم مرتب میکردم تا بیشتر گردنمو بپوشونه گفتم
- بله همچی خوب بود

با سر تایید کرد و کیفمو از دستم گرفتو درحالی که به سمت سالن میبرد گفت

- خوبه.. برو بشین یکم استراحت کن که الان ارباب جوان میاد انرژی داشته باشی

قشنگ میتونستم شیطنت زیر پوستیشو توی جمله آخر حس کنم.. خداروشکر که  بعد از حرفش تنهام گذاشت وگرنه واقعا آب میشدم میرفتم تو زمین..

این پسره منحرف با این کاراش منو تو چه موقعیتایی میذاره.. صبر کن  برسه.. براش دارم

چند دقیقه بعد همونجور که داشتم از آبمیوه ای که خانم نام برام آورده بود میخوردم صدای ماشین بکهیون اومد.. سریع از جام بلند شدم و دستی توی موهام کشیدم و به سمت در اصلی رفتم

نزدیک در ایستادم که در باز شد و بکهیون با یه دختر که تقریبا از بازوش آویزون شده بود اومد تو
تقریبا داشتم شاخ در میاوردم که منو دید و با لحن خسته ای گفت
- او.. بورایا تو هم اینجایی

خواستم حرفی بزنم که دختره سمتم برگشت و با تعجب پرسید
- اوپا ایشون کی هستن؟

جاااانمممم؟!.. اوپا؟! ..این کوالا الان به بکهیون گفت اوپا؟!..با تعجب نگاهشون کردم که بکهیون با صورت گرفته ای گفت
- بورا دوست صمیمی منه و ایشونم اوه سو یون همکارم
.


.
.

بورا تازه متوجه شد.. این دختر همونی بود که خبر قرار گذاشتنش با بکهیون رو پخش کرده بودند

با دقت بیشتر بهش نگاه کرد.. موهای بلوند موج دار با صورتی که به زیبایی میکاپ شده بود و یه پیراهن کوتاه ساتن که درعین سادگی خیلی جذابش کرده بود.. البته که قیافه‌اش وایب بدی به بورا نمیداد بیشتر اون دستای بلندش که مثل مار دور دست بکهیون پیچیده بود روی نرو بورا قدم میزد

با صدای بکهیون که خانم نام رو صدا میزد و دختر رو از خوش جدا میکرد نگاه خیره اشو برداشت

LOVE NOTEBOOK VOLUME TWO (Completed)Where stories live. Discover now