سوءتفاهم

68 18 9
                                    

در کمدش رو بست و از تو آینه کمد نگاهی به بوذت انداخت که با جدیت با گوشیش کار میکنه

به سمتش چرخید و گفت
_ تو حرفای جونگده رو شنیدی؟

بورا کلافه گوشی رو ول کرد و گفت
_ نه من باهاش حرف نزدم اون الان بیشتر از همه میخواد با تو حرف بزنه

می‌هی دهنشو باز کرد تا چیزی بگه که بورا سریع گفت

_ می‌هیا خواهش میکنم شروع نکن..تو همیشه حتی از منم منطقی تر بودی..میدونم سخته ولی خواهش میکنم الانم یکم فقط یکم منطقت رو بکار بگیر و حداقل حرفاشو بی چون و چرا گوش کن بعدش هر تصمیمی که خواستی بگیر و یادت نره منم اگه اون موقع ها یکم منطق داشتم الکی بین خودم و بکهیون اونهمه جدایی و عذاب درست نمیشد

می‌هی این بار سکوت کرد از صبح ده بار تصمیمش رو عوض کرده بود که به قرار امشب بره یا نه اما با حرفای بورا تصمیم گرفت برای آخرین بارم که شده یه شانس به این عشق بده

بورا از جاش بلند شد و لباس بیرونی اش رو از توی کمد بیرون اورد که می هی نیم نگاهی بهش انداخت و گفت
_ تو کجا میری؟

می‌هی کلافه گفت
_ میرم بکهیون رو ببینم

می‌هی کنجکاو پرسید
_ حالا چرا انقدر عصبی ای

بورع عصبی نبود دلخور بود..خودش بارها به بکهیون گفته بود با شرایط جدیدش و خبرای قرار فیکش که هر روز توی خبرگزاری ها پخش میشد مشکل نداره اما این به این معنی نبود با این کم دیدن ها یا بهتر بگم ندیدن های بکهیون کنار میاد

ولی الان همه چیز قاطی شده بود توی دریایی از احساسات مختلف داشت شنا میکرد و بیشتر از همه حسادت های دخترونش داشت مثل موج این دریا داشت کار دستش میداد

بعلاوه همه اینا طرز برخود سرد و خسته امروز بکهیون داشت به حس هاش دامن میزد

بورا خودش رو روی تخت وسط اتاق انداخت و گفت

_ عصبی نیستم فقط بکهیون گفته برم ببینمش تا تکلیف یه سری چیز ها رو مشخص کنه

می‌هی که موهاشو شونه میزد گفت
_ تکلیف؟ تکلیف چیو میخواد مشخص کنه؟

بورا خودشم نمیدونست بکهیون چی میخواست بگه و از طرفیم بابت همه این چند وقت حس خوبی به این چیزا نداشت ولی نمیخواست می‌هی رو با حس های خودش درگیر کنه

_ نمیدونم لابد میخواد راجب این قرارش حرف بزنه

می‌هی آهانی گفت و دیگه چیزی نپرسید
.
‌.
‌.
از تاکسی پیاده شد و جلوی رستوران کیونگسو ایساد دستی به دامن سفیدش کشید و وارد شد

"بکهیون"

جدا دیگه داشتم دیوونه میشدم..هم از دست این دختره هم از دست اون عکاس بی عرضه که هر عکسی رو باید صد بار میگرفت تا ولم کنه

LOVE NOTEBOOK VOLUME TWO (Completed)Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu