ما بهم قول دادیم (Last Part)

98 20 17
                                    

یکسال بعد

روی مبل‌های سفید سالن مخصوص عروس نشسته بود و با استرس پاهاش رو تکون میداد

قرار بود بزرگترین قدم زندگیش رو برداره و حالا هیجان زده و مضطرب بود

همین چند دقیقه پیش خانوادش به دیدنش اومدن و مادرش با دیدنش کلی گریه کرده بود و با اصرار پدرش به سالن اصلی رفت تا آروم بشه

با صدای می‌هی که تازه وارد سالن شده بود به خودش اومد

- یه نگاه به قیافه خودت توی آینه بنداز رنگت پریده دختر دیروز که عکاسی و فیلمبرداری داشتیم این همه استرس نداشتی

با یادآوری دیروز لبخندی به لبش اومد
دیروز تبدیل به یکی از به یاد موندنی ترین روز‌های زندگیش شده بود
دیروز هم لباس عروسی پوشیده بود و با دستور استایلیست بکهیون کلی لباس دیگه عوض کرده بودن و با ساقدوش ‌هاشون کلی عکس خفن گرفته بودن به همراه چندتا کلیپ، که از الان میدونست قراره بهترین کلیپ عروسی امسال بشه

از همه مهم‌تر با شیومین و سهون جونگده و کیونگسو که ساقدوش بودن کلی خوش‌گذرونده بودن و بکهیون رو اذیت کرده بودن
از خراب کردن استایلش بگیر تا پرت کردن بکهیون توی استخر و دیر رسیدن عمدی خودش و خبر فیک دادن به بکهیون سر اینکه بورا پشیمون شده باهاش ازدواج کنه که خودش توی همه قضیه ها همدستشون بود و بکهیونی که نزدیک بود سکته کنه

تمام مدتی که بکهیون بیچاره از دست کارشون حرص میخورد این می‌هی بود که طرف بکهیون بود و سعی میکرد آرومش کنه

می‌هی با دیدن بورا که توی خاطرات دیروز غرق بود و لبخند بزرگی به لب داشت خنده‌ای کرد که بورا به خودش اومد و اخمی بهش کرد

_ برو کنار ببینم اصلا اینجا چیکار می‌کنی؟ تمام دیروز که طرفداری اونو میکردی

می‌هی با خوش‌حالی کنارش نشست و دوست عزیزش که توی اون لباس عروس سفید مثل ماه می‌درخشید رو توی آغوش گرفت
- تو رفیق عزیز خودمی

بورا سعی کرد با شوخی از بغلش بیرون بیاد که با ادامه حرف‌های می‌هی ثابت موند

- ممنون بورا، ممنون که همیشه کنارم بودی توی سختی‌هام توی غم‌هام توی شادی هام از اول تو بودی ممنون که رفیق واقعی بودی ممنون که پابه‌پام اومدی و در آخر ممنون که نذاشتی بیخیال جونگده بشم

با چشمای اشکی از بورا فاصله گرفت بورا خودشو جلو کشید و گونه دوست زیباش رو بوسید دستشو فشار داد و گفت: منی وجود نداره می‌هی ما همیشه کنار هم بودیم هر کاری هم برای هم کردیم دو طرفه بوده و دو طرفه هم میمونه ما تا آخرش با همیم مگه نه؟

می‌هی با لبخند سر تکون داد

با ورود خانوم کیم و خانوم نام به خودشون اومدن و بلند شدن

LOVE NOTEBOOK VOLUME TWO (Completed)Where stories live. Discover now