Deal
تهیونگ ملحفه چروک روی تخت شیری رنگش رو روی زمین انداخت و ملحفه ی تمیزی که با کمک جیمین شسته بود رو بر روی پهنای اون تخت پهن کرد .
جونگکوک کمی دور از تر اون مرد که از چهرش معلوم بود ، درگیر افکاری هست تکیه به دیوار داده بود .
به تهیونگ نگفته بود ، مکثی که توی ظهر در ذهنش ایجاد شده بود کار جیمین بوده و وزیر جوان اورنا دوباره راه رفته رو برنگشته طی کرده بود تا خودش جواب بعضی سوالاش رو پیدا کنه .
مغز اون اهنگر قفل بود و این چیزی بود که باعث شک و ترس غیر منتظره ای توی چشمای شکست خوره جیمین میشد .
فلش بک ، چند ساعت قبل کوچه اهنگر
اروم کلمه "معذرت میخوام" رو گفت و با بستن چشم هاش و وصل دستای تهیونگ و جونگکوک بدون نگاه کردن به صورت متعجب اون دو مرد و درد بدی که در سرش برای لمس تهیونگ پیچیده بود ، ذهن اون هارو متوقف کرد .
برای اولین بار لوسیفر زیر قولش نزده بود و همه این ها بخاطر قدرت انسان بودن تهیونگ بود .
گرگینه های اورنا قوی بودند وحتی از انسان ها میتونستن بهتر باشن ولی شیطان کسی نبود که در برابر مخلوق خداوند در بعضی شرایط بایسته .
خشم خداوند در هر حال با لوسیفر بود و این بار میتونست اروم از دستش خلاص بشه .
با نفس عمیقی و باز کردن اروم مژه هاش رو به اون دو پسر که خیره به جیمین یخ زده بودن و سردرگم جیمین و صدا میزدن، لبخندی زد و با سرعتی زیاد به سمت مغازه اهنگری رفت که مغزش برای جیمین قدرتمند قفل بود .
بی توجه به تمام دختران برهنه و ناله های اون ها گاهی از درد و شهوتی خالص چشم هاش رو با بغضی مهار کردنی بست!
خوشحال بود ، هیچ گاه پا به دنیای ادمیزاد ها نزاشته بود وحتی تلاشی برای تبدیل خودش نکرده بود
با نفس نفس و طی کردن اون راه طولانی پاورچین قدم هاش رو سرعت بخشید و پشت دیوار اهنی که بوی زنگ زدگیش باعث دل پیچه ی جیمین میشد ایستاد . پمپاژ خون در بدنش با سرعت به گردش در میومد.
بعد از نفس عمیقی که کشید . چشم هاش رو به ارومی بست با خوندن ور هایی سعی کرد طلسم ذهن اون اهنگر قوی رو بشکونه . بعد از مدتی، تونست با نفرینی که از مادرش یاد گرفته بود قفل رو بشکنه !
شکستن قفل همزمان شد با سقوط پاهای های جیمین بر روی اب و تکیه به پشت مغازه اهنگر
اهنگر مرد نبود .اون حتی انسان هم نبود . روحی سرگردان در کالبد انسان بود
به هر سختی بود چشم هاش رو باز کرد و نگاهی به اطرافش انداخت . این بار به ارومی و با احتیاط وارد ذهن کثیف و اروم اون مرد شد .
YOU ARE READING
𝐍𝐚𝐤𝐞𝐝 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥
Randomزمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگا ها دنبالش بودن ، با زمان زندگیش رو تغییر داد! چه اتفاقی میفته اگر کیم تهیونگ ، پسر زمردی ، کسی که...