″جئون جونگکوک سر جات همین الان می ایستی "
پرنس با شنیدن صدای از سر خشم تهیونگ با اشک هایی که قصد تموم شدن نداشتن سر جاش ، که نزدیک چراغ راهنما بود ، ایستاد . دست هایی تهیونگ با شتاب جونگکوک رو سمت خودش برگردوند
بی توجه به صورت اشکی و غم دیده پسرش ، فریاد بلندی توی خیابون پر از سکوت "نالیبی" کشید.
" میفهمی چته ؟ این همون جیمینه که بخاطر وجود تو از روح مقدس و جاودانش گذشت جونگکوک ، این چه کاری بود ؟ خوبه دردی رو که به اون با ذره ذره حرف هات دادی بهت بدم جونگکوک ؟ تو دقیقا الان مثل پسر بچه رفتار کردی . تو بچه ای جونگکوک ، تو یه بچه فاکی ک-"
با سیلی محکمی که به صورت قرمز از خشمتهیونگ برخورد کرد ، همه جا پر از سکوت شد!
جونگکوک با پوزخندی که از حرف های تهیونگ روی لب هاش اومد ، این بار دست هاش رو سمت صورتش برد و سیلی به همون دردی که به پسر روبروش داده بود به خودش تقدیم کرد .
حالا صدای لرزیده از خشم و غم بی پایان جونگکوک ، گوش های تهیونگ و ساکنان خیابون رو پر میکرد .
دو تا از دست های زیباش رو به بالا برد .
"بیا تنها چیزی که من دارم درده"
خنده ای از روی دردی که وجودش رو به اتیش میکشید ، کرد!
"میخوای همونم ازم بگیریش؟"
موهای جونگکوک به هم ریخته شده ، اطرافش بین اتم های هوا به رقص در اومد .
تهیونگ از سر سیلی دردناکی که جونگکوک بهش زده بود ، کم نیاورد و مستقیم توی صورت جونگکوک نگاه میکرد .
"میگن یه لباس باز از یه مرد یا زن هرزه میسازه حالا تو به من بگو ته هیونگ"
نزدیک تر اومد و دست هاش محکم به قفسه سینه دردمند تهیونگ ،برخورد میکرد
"منی که وجودم از درده . ظاهرم پر از بخشندگی های کارنا ، من جئون جونگکوک من چیم ته هیونگ؟"
تهیونگ باید ناراحت میبود ، باید قلبش میشکست ، مثل قلب و روح و احساسات جیمین ، ولی اون پسر میدونست جونگکوک الان در چه شرایطی هست و در چه زمانی نیاز به اون داره .
جونگکوک در حال سوزش خودش در اتش جهنم بود و تهیونگ میخواست با اون بسوزه .
نجاتش نمیداد
اون فقط باهاش میسوخت .
پس این بار لمسی به گونه ای کشید که دست جونگکوک بهش خورده بود .
خنده ای کرد و با همون خشم به جونگکوک خیره شد .
قرار نبود ناگهانی مهربون بشه . اینجا داستانهای ژول ورن یا شکسپیر نبود که از عشق و دوری ، هم بخشش رو جایگزین کنن .
KAMU SEDANG MEMBACA
𝐍𝐚𝐤𝐞𝐝 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥
Acakزمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگا ها دنبالش بودن ، با زمان زندگیش رو تغییر داد! چه اتفاقی میفته اگر کیم تهیونگ ، پسر زمردی ، کسی که...