" گفتی اسمت مان بود؟ "
تهیونگ با اخم وحشتناکی ، از پسر روبروش پرسید .
" تو تاهیانگ بودی ؟"
با خروج این کلمات از زبون یونگی صدای خنده جونگکوک و جیمین چیزی نبود که بشه اون رو کنترل کردمدتی بود که تهیونگ از خواب ارومی که با جونگکوک تجربه کرده بود بیدار شده بود و اولین چیزی که به چشم اون پسر گیج دیده شد ، پسری با پاهای بلند و موهای پریشون و سیاه رنگ بود که مبل خونش رو بدون هیچ ناراحتی اشغال کرده .
و پایین پای اون پسر هم جیمین تکیه داده به مبل و با جمع کردن زانو هاش ، سرش کمی رو به بازوی یونگی کج شده بود و نزدیکی اون ها باعث این شده بود که تهیونگ فکر بکنه شاید اون مرد هم یکی دیگه از گرگینه ها ، برای نجات جیمین و جونگکوک بوده .
ولی با سر و صدا و داد بلندی که زد ، باعث بهم خوردن خواب اون دو تا پسر شده بود و بدون هیچ معطلی جونگکوک هم به تعیونگ پیوسته بود ، تا شاهد ماجرای جدید خونه کیم فقید باشه .
این همه مشکل و ادم جدید توی زندگی تهیونگ تو مدت کوتاه چیز عادی نبود که بخواد هر روز تجربش بکنه!
دو پسر روبروی هم نشسته بودن و بخاطر طلسم اجرایی روی تهیونگ ، جیمین کنار یونگی بود و با تکیه دادن پیشونی خودش به بازوی محکم اون مرد ، که انگار قبل از خواب با یونگی و بعد از اون ، مکان موردعلاقش شده ، به کل کل دو نفر میخندید .
جونگکوک هم مثل تمام این چند بیست و چهار ساعت ترجیح میداد کنار تهیونگ باشه .
رایحه تهیونگ تند بود و باعث میشد غریضه ی امگایی اون تحریک بشه .
فقط امیدوار بود زمان هیتش ، تا هر چقدر میتونه از تهیونگ دور باشه . نمیخواست با روحی ازرده و بدون باکرگی به اورنا برگرده و تنها سوغاتیش یک بچه دو رگه و البته ناخواسته باشه.
"جیمین سرتو بردار "
حرف تهیونگ باعث شد وزیر جوان ، خنده هاش که به نظر یونگی خیلی زیبا و شیرین بودن ، رو کم بکنه . حس میکرد تهیونگ خشمگین چیز جالبی نباشه ."عذ-عذرخواهی میکنم وای-"
و با دیدن مجدد صورت اون دو مرد ، که شبیه زوج هایی بود انگار دیگری به اون خیانت کرده و الان هم تقصیر ها گردن اونه ، نتونست مانع خنده مجددش بشه .این بار یونگی با ابرو های بالا رفته و انگشتی که چونش رو نوازش میکرد به تهیونگ و جیمین نگاه کرد .
عجیب پسر کنار دستش براش جالب بود و البته پسری فرفری که هنوز حتی اسمشم نمیدونست .
روح های سرگردان اون درگیر کار هاشون بودن و اگر الان حضورشون پیش یونگی بود . مرد قسم میخورد کار هایی انجام میداد تا خنده ی جیمین بلند تر و رسا تر گوش هاش رو نوازش بکنن .
"جیم خ-دای من بسه"
جونگکوک با ته مانده ی قهقه اش لب زد و بالاخره بعد از مدتی که تهیونگ به اون اجازه داد عصبانیتش رو قلقلک بدن ، با چشم غره ای مستقیم مسئله رو پیش کشید .
YOU ARE READING
𝐍𝐚𝐤𝐞𝐝 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥
Randomزمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگا ها دنبالش بودن ، با زمان زندگیش رو تغییر داد! چه اتفاقی میفته اگر کیم تهیونگ ، پسر زمردی ، کسی که...