sirius's one rule

136 31 13
                                    

ریموس

حقش بود. حقش لاس زدن شکنجه وارانه ی سیریوس بود.‌ این تنبیه دروغ گفتن به مادرش بود و مطمئنا نباید اینجوری ازش لذت می‌برد. سیریوس توی تظاهر کردن به اینکه دوست پسرش انقدر خوب بود که خود ریموس هم تقریبا باورش شد. همین الان، توی تاکسی، سیریوس دستش رو گرفته بود.

برای خجالت زده کردنش که اینکار رو نمیکرد. چون همین الانش هم برده بود. برای تحت تاثیر قرار دادن هوپ هم اینکار رو نمیکرد. چون هوپ الان روی صندلی جلو نشسته بود و به جز اینکه به سمتشون بچرخه هیچ‌ جوره نمیتونست ببینتشون. و باعث شد ریموس تعجب کنه که دقیقا چرا اینکار رو می‌کرد. جواب سؤالش اهمیت چندانی نداشت و جلوشو از به حرکت دادن شصستش پشت دست سیریوس نمی‌گرفت.
بخش کوچیکی ازش التماس می‌کرد که باور کنه سیریوس ازش خوشش میاد. بخاطر این که ممکن بود؟ نبود؟ کاملا غیر قابل باور که نبود.

به جز اینکه سیریوس استریت بود. مطمئنا بوسه ای تو سال هفتم وجود داشته ولی اونا مست بودن و وقتی مستی حساب نیست ، همه اینو میدونن. هیچ چیز شکل نگرفت.

آه کشید. باید دست سیریوس و ول می‌کرد. باید بهش می‌گفت تمومش کنه ولی منصفانه نبود. هیچ ایده ای نداشت که داره باهاش چیکار میکنه. بدون شک ، اگه راجع به احساساتش میدونست اینکار رو نمیکرد. و این مسئله خیلی براش عجیب میشد.

دوباره آه کشید. سیریوس برگشت که بهش نگاه کنه ولی خوشبختانه ، با رسیدن تاکسی جلوی خونشون ، از توضیح دادن راجب آه های مکررش نجات داده شد. لبخندی زد ، دستش رو آزاد کرد و در رو باز کرد.

:" میتونی تو حساب کنی" گفت و از روی شونش بهش نگاه کرد:" از اونجایی که خیلی دوست داری دوست پسرتو لوس کنی"

سیریوس به نرمی خندید و به جلو خم شد تا پول ماگلی تو دستش رو به راننده بده. بعد از اینکه هوپ بهشون‌گفت که برای عیب و ظاهر شدن خیلی مستن، تاکسی گرفتند. در حقیقت،  اون دوتا اصلا مست نبودن ، فقط تعداد خیلی کمی شیشه شراب خورده بودن _ وقتی باهم مشروب میخوردن توی یک ساعت خیلی بیشتر از اینی که امشب خورده بودن میخوردن. ریموس میدونست که دلیل اصلی اینه که مامانش از غیب و ظاهر شدن متنفره. وقتی به رستوران رسیدن حالت تهوع داشت.

ریموس به قفل روی در که شبیه دست بود زمزمه کرد:" پرانگز خیلی رو مخه" و دست ردی در شصتش رو بالا برد و  بهش اجازه داد در رو باز کنه. مثل هر موقع از وقتی که گذاشت سیریوس رمز جدید رو انتخاب کنه چشماش رو تو کاسه چرخوند.

به داخل قدم گذاشت و سیریوس و هوپ هم به دنبالش داخل اومدن.

کتش رو روی جالباسی کنار در آویزون کرد و به ساعت مچی ش نگاه کرد. یازده و نیم. سیریوس کت چرمش رو روی زمین انداخت.

به صورت درهم ریموس از این کارش ، چشمک زد. ریموس، حی کرد که گونه هاش حرارت گرفتن. جدا، این قرمز شدنا داشت غیرقابل کنترل می شد.

No Mum, He really is my boyfriend {Wolfstar}Where stories live. Discover now