Part¹

249 24 45
                                    

سلام این پارت اول اولین فیکمه امیدوارم بد نشده باشه و بعدا قراره تغییراتی توش بدم و داستان براتون جالب تر بشه اول شاید کسل کننده باشه ولی هرچی پیش بریم قشنگ تر میشه خببب امیدوارم دوسش داشته باشید و اینو به عنوان اولین فیکم با شروع بد بپذیرید دوستون دارم 💜
Sasaii
Jungkook:
رو به روم نشسته بود و از شدت علاقم بهش ضربان قلبم بالا رفته بود ولی من قلبمو ایگنور میکردم و با عصبانیت بهش زل زده بودم چون چند ساعت پیش وقتی با نامجون هیونگ حرف میزدم و اذیتم کرد و گفت اذیت کردن یه خوک عضله ای بهش حال میده من با عظله ای مشکلی ندارم ولی آخه خوک؟ من کجام شبیه خوکه بعد اون فقط واسه نهار و شام اومدم بیرون اتاقم که دستشویی داشت لازم نبود برای اون برم بیرون بعد چند دقیقه سرشو انداخت توی گوشیش وهمون لحظه بهم پیام اومد تعجب کردم که چرا باید وقتی رو به رومه بهم پیام بده (که کرم بریزه عاسیسم)

*Tata*
*خوک عضله ای اونجوری نگا نکنا برات بد تموم میشه*
*You*
*تایگر بد ترکیب به ربطی نداره یکاری نکن جلوی هیونگا یچیزی بهت بگم ناراحت شیا*
*Tata*
*اوووو براش مشتاقم خوک میخوام ببینم چجوری قراره پیش نامجونی جونت خرابم کنی*

باعصبانیت گوشیو روی میز چوبی نهار خوری کوبوندم و از روی صندلی بلند شدم طوری که صندلی با صدای بدی به عقب رفت و درحالی که اشک تو چشمام حلقه زده بود داد زدم: انقد به من نگو خوک نمیتونی درست حرف بزنی باهام پس خفه شو

جین: جونگکوکا عزیزم چیشده؟

به سمت جین هیونگ که این حرفو زد برگشتم و گفتم: از دونسنگ کوچولوت بپرس هیونگ اگه تونستی ازش دلیل خوک بودنمم بپرس

تهیونگ: نیازی نیست جین هیونگ بپرسه بیب میتونی ازم بپرسی

جونگکوک: پس بگو عوضی

تهیونگ: آمممم چون مثل یه خوک غذا میخوری و عضله ایم که هستی

جونگکوک: من مثل یه خوک غذا میخورم؟

با پوزخند دیوثانه سرشو به نشونه مثبت تکون داد
جونگکوک: چیه کونت سوخته یا غذا بهت نمیرسه؟ سهم تورو که نمیخورم الکی زر زر میکنی

بعد گفتن این حرفم رفتم تو اتاقم و درو محکم کوبیدم

Taehyung:
ودف سر یه خوک عضله ای گفتن ببین چیکار کردی تهیونگ
سر یه حسودی به نامجون هیونگ که جونگکوک زیادی بهش لبخند میزنه
خب من اون لبخندو برای خودم میخوام چیز زیادیه؟
اصن..اصن من همین امروز بهش میگم چرا بهش گفتم
ولی اون بچه‌ چقد بزرگ شده
اره جونگکوکا کونم سوخته که بهم محل نمیدی
تو توله خرگوش منی نه یه خوک عضله ای

با پس گردنی محکمی سرمو برگردوندم جایی که جین هیونگ و نامجون هیونگ نشسته بودن
تهیونگ: یاااااا جین هیونگگگگ چرا میزنیییی

جین: احمقی تو؟ نمیبینی بچم چقد سریع ناراحت میشه؟ باز گاو بازی درآوردی؟ ما که میدونیم تو دوسش داری چرا الکی گوه میخوری و اشکشو درمیاری

تهیونگ: هیونگ تو از کجا..

یونگی: تهیونگ خیلی ضایعی همیشه جوری بهش زل میزنی انگار به شوهرت یا زنت نگاه میکنی اونم وقتی یه لباس تحریک کننده میپوشه دیگه به ماکه نگو ما خودمون بزرگت کردیم بچه

تهیونگ: عه پس که اینطور ولی هیونگ از اتاق جیمین صدای تو برای چی باید بیاد یا صدای ناله های جیمینی اونم وقتی میگه ددی و بعدش تو میگی هیس بیبی صدامون میره بیرون؟

با گفتن این حرفم عذا پرید تو گلوی جیمین و به سرفه افتاد که یونگی هیونگ بهش آب داد

جیمین: تو مگه ساعت 1 خواب نیستی همیشه

یونگی : این و خواب؟ این فقط از خواب بیدار میکنه دیوث الانم برو از دلش در بیار تا نکردمت بچه

اهم اهم 581 کلمه شد و چون اولین پارته کم نوشتم وگرنه اینجوری نیست پارتا
بوس
Sasaii♡

Love or Betrayal?Donde viven las historias. Descúbrelo ahora