Part⁹

128 12 10
                                    

هاییییی
دلم نیومد دیگه خیلی طولش بدم
و اینکه از روی کاور میتونید حدس بزنید چی میشه دیگه

بوراهه💜

_________________________

Taehyung

اون جونگکوک بود
اونی که داشت زیر اون هیولا جون میداد کوکی من بود
و من نمیتونستم کاری کنم
اون جی عوضی

دیگه نای گریه کردن و ناله کردن هم نداشت
انقدر داد زده بودم که گلوم میسوخت
اما فقط قهقهه های گوش خراش اون جی هرزه تو گوشم بود
و چشمم به جونگکوکی بود که کم کم چشماش بسته میشد

خیلی ناگهانی در اون زیر‌ زمین نمور و پوسیده باز شد وصدایی جیغ مانند تولید کرد و  ناجیم اومد اون جیمین بود لبخندی بهم زد ولی وقتی جونگکوک رو دید با قیافه ای که حس انزجار و نفرت روداد میزد بهش نگاه کرد و رفت سمتش چرا اینکارو داشت میکرد چه سودی میبرد؟ چرا تو دستش یه شامپاین بود؟ میخواست مست کنه؟

صدام در نمیومد که داد بزنم چه غلطی میکنی

رفت سمتش و در بطری شامپاین رو باز کرد و کل بطری رو روی سوراخ آسیب دیده و ملتهب جونگکوک خالی کرد و جیغ بلند و دردناک جونگکوک بلند شد
درسته که اون بیحال بود و در معرض بیهوشی اما درد زیاد باعث میشه حتی بیهوش هم نشی و فقط و فقط جیغ بکشی

جونگکوک با چشمایی که درد و غم رو بازتاب میکرد بهم نگاه کرد که از ضعف اون لحظه ام متنفر شدم
جی سمتم اومد و با شلاق چرمی ای دستش بود و بارها باهاش به بدن کوکیم ضربه های عمیق زده بود بازی میکرد

جی: خوش میگذره مستر کیم؟ ...اینو بهش میگن شکنجه روحی و روانی جلوت عشقتو دارم به آتیش میکشم اما تو هیچ گوهی نمیتونی بخوری و فقط روی این صندلی بسته شدی

شلاقو انداخت و سمت چاقو ها رفت
چاقویی برداشت و سمت کوک رفت
بدنم یخ زده بود

چاقو رو تو دستش چرخوند و روی شکم کوک گذاشت و خط سطحی ای کشید....
بعد کلی خط های سطحی و عمیق روی اعضای بدن جونگکوک چاقو رو روی نیپلش گذاشت

جی: خب کیم انتخاب کن  نیپل کوکیت یا سوراخش؟ شایدم دیکش

سکوت کردم
با خودم فکر کردم شاید اگر چیزی نگم بیخیال آسیب زدن بهش بشه
کوک دیگه واقعا بیهوش بود

جی: انتخاب نمیکنی؟ اوکی خودم انتخاب میکنم

و چاقو رو توی سوراخ کوک فرو کرد
کوک دیگه از درد هوشیار نشد و مثل شکنجه های اول بهوش نیومد انگار مرده بود

جی : خب الان دیگه بدردمون نمیخوره بگو ببرنش رودخونه هان ولش کنن

با حس خیسی ای روی پیشونیم چشمامو باز کردم اطرافو نگاه کردم که هیونگارو دیدم که با نگرانی نگاهم میکردن جیمین هم بود
سمتش هجوم بردم و گلوشو گرفتم و فشردم

Love or Betrayal?Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz