Love or Betrayal?

Part²

Taehyung:
بلند شدم و رفتم سمت اتاق کوکیم
صدای هق هقش میومد ینی حرفام انقد ناراحتش کرده بود؟(نه‌اشک شوقه عشقش بهش جلوی همه بی‌احترامی کرده خوشحال شده آقای عاقل)
عذاب وجدان بدی اومد سراغم
من قصدم ناراحتیش نبود فقط حرصم گرفته بود که چرا بهم محل نمیده ...در زدم

باصدای گرفته ای گفت: بله؟

تهیونگ: بانی درو باز کن

فین فینی کرد و گفت: چیشد؟ الان شدم بانی تا ده دقیقه پیش خوک بودم که

تهیونگ: ببخشید بانی من فقط..فقط

جونگکوک: فقط چی هیونگ؟

تهیونگ: فقط حسودیم شد به نامجون هیونگ به همه ی هیونگا چون تو منو نمیبینی و بیشتر وقتتو با اونا میگذرونی انگار من نامرئیم

جونگکوک فقط سکوت کرده بود و میتونستم اینو نشونه خوبی ببینم مگه نه؟

پس ادامه دادم: تو..تو اصلا عشق منو به خودت نمیبینی

یهو زد زیر خنده ینی حرفم انقد خنده دار بود؟

جونگکوک: ببخشید هیونگ چی میگفتی؟ داشتم با یوگیوم هیونگ چت میکردم

با صدایی حرصی گفتم: هیچی ولش کن

جونگکوک: هیونگ چس نکن دیگه بگو

تهیونگ: میگم تو عشقمو نسبت به خودت نمیبینی فقط به هیونگا اهمیت میدی اصلا منو نمیبینی انگار وجود ندارم منم حسودیم شد

یهو در باز شد و صورت شوکه شدش نمایان شد (جونگشوک)

جونگکوک: ت.تو چی گفتی هیونگ؟ عشقت نسبت به م.من؟

تهیونگ: اره خب میدونم ..میدونم ازم نا امید میشی و شاید بخوای دیگه حتی تو خوابگاهم نباشم که ن.نبینمت ولی ...

با کوبیده شدن لبای نازک و قرمزش روی لبام حرفمو تکذیب کرد تو قلبم انگار پارتی گرفته بودن (ولی اون کون بودا)
ضربان قلبم انقد تند بود منتظر بودم هر لحظه قلبم بپره بیرون و دوباره از راه دهنم بره سرجاش (این چه بول‌شتیه من نوشتم از راه دهن بره سره جاش؟😂)

یونگی: به به یه کاپل جدید فقط هوسوک سینگل موند که اونم ایشالا به زودی دوست پسرشو خواهیم دید بنگتن بویز نیست که حشری بویزه

تهیونگ: یااااا هیونگگگگ از کی داشتی گوش میدادیییی

جیمین: آممم شاید ازاول؟

جین: اره از اول بود مرتیکه حسود اشک پسرمو درآورد بعد اعتراف کرد

نامجون: طبق محاسباتم دیوث تر از تهیونگ تا الان تو گروه نبوده

هوسوک: هیونگگگ اینم محاسبه میخواست معلومه که دیوث ترین تا این لحظس

جین:بسه دیگه دونسنگم یه اشتباهی کرد