Part⁴

178 16 28
                                    

هاییییی چطورید
چیزی ندارم بگم فقط لذت ببرید

-----------------------------

جین وقتی دید دونسنگاش رفتن روشو به نامجون کرد و با اخم نگاهش کرد

جین: من هنوز سر حرفم هستم تو باید روی کاناپه بخوابی مستر کیم و تازه گلدونمم باید ببری عوض کنی

نامجون: جینا عزیزم اون گلدونو یونتان شکست به خدا من گلتو فقط آب دادم

جین: یونتانو تهیونگ تربیتش کرده الکی ننداز گردنش من میرم تو

جین رفت داخل خوابگاه و به رد پاهای گلی و خاکی نگاهی انداخت وقتی با چشماش دنبالشون کرد به خونه کوچیک یونتان که کنار خونه بم بود رسید با خودش پرسید خب اگه نامجون گفت ینی درست گفته دیگه اون که هیچوقت دروغ نمیگه بهم ....خاک تو سرت جین چرا گوش نکردی

جین: تان؟ بیا بیرون ببینم

یونتان از خونش بیرون اومد و بله وقتی سمت جین اومد همه‌ی پارکتا گلی شده بود و این نشون میداد همین که نامجون گلشو آب داده تانی اونو شکسته

__________________

هوا تاریک شده بود و جین با کمک تهیونگ و جیمین کیمچی و رامن درست کرده بودن

همشون سرمیز در حال غذا خوردن بودن و جین گاهی نگاه های بدی به تهیونگ مینداخت

تهیونگ: هیونگ چته چرا اینجوری نگام میکنی

جین:اون سگ پدر سگتو تربیت کن مردک

تهیونگ: تانی؟ اون که تربیت شدس

جین: اها ولی گلدون شوسته من یچیز دیگه میگه

جیمین: پدر و پسر عین همین

یونگی: پدر و پسر به انسانا میگن اینا توله و سگ نر عین همن اینا دوتاشون سگن

جونگکوک: عهههه هیونگ اینجوری نگوووو

یونگی: بچه تازه 6 ساعته که رل زدین

________________

یک هفته بعد

Jimin

تو اتاق تنها بودم و همه بیرون داشتن فیلم میدیدن
وارد صفحه چتمون شدم و دوباره نقشه رو خوندم اون مرد ناشناس گفت میخواد به کوک برسه منم که به تهیونگ میخوام برسم

*Unknown*

*سلام جیمین شی میدونم که تهیونگ با جونگکوک رابزه داره و پارتنر همن و اینم میدونم تو با وجود یونگی شی تهیونگ هم میخوای چون رمانتیک تره اگه کمک کنی میتونیم رابطشونو بهم بزنیم من به جونگکوکم میرسم و تو به تهیونگت نظرت چیه؟*

*You*

*شما کی هستین؟..و از کجا اینارو میدونین تهکوک هنوز کام اوت هم نکردن*

Love or Betrayal?Où les histoires vivent. Découvrez maintenant