اینجا دنیای واقعی بود؟
توی دنیای واقعی فقط یک رنگ وجود نداره-
طیف های تیره و روشن،گرم و سرد و رنگ های میانی وجود دارن!پس چرا دنیای من انگار سیاه و قرمزه؟
قرمز به رنگ خون و سیاه به رنگ گذشته و حال و ایندهام-
به هرحال من یه قاتلم!
به قلمو ها که با سایز های متفاوت چند جفت ازشون مرتب چیده شده بودن نگاه کردم-
معشوقم بزودی قراره بیاد و من این اتاق رو مخصوص اون آماده کردم!
جاشوا یا تهیونگ؟
نمیدونم خودش کدوم میخواد باشه ولی اینو میدونم که مال منه!با صدای جرینگ نرمی که از پشت سرم شنیدم فهمیدم بعد مدتها به دیدنم اومده-
درحالی که سعی داشتم با وسواس موهای قلم رو مرتب کنم خطاب به اون سرمو متمایل کردم-
×حدس میزنم کلی زخمی شدی پدر-
-آه جانگکوکاه...خودت بهتر میدونی؛دیگه دارم کلافه میشم!
از صدای پر حرصش نخودی خندیدم:
×خدایان هنوز از وجود من خبر ندارن؟
نزدیکم اومدم و پشت من دست زخمی و خونیش رو دیدم که کنار دست من اومد و قلم نفهمی که دوساعت داشتم سعی میکردم توی زاویه درست قرارش بدم رو درست کرد!
جواب نداد-
هرچند من برای دنیا اومدنم پشیمون نبود چون این مشکل و اشتباه من نبود!
بزارید بجای پدرم بگم جریان چیه!
خدایان و شیاطین تبعیدی حق داشتن فرزند و یا تشکیل خانواده رو ندارن-
اگه کسی بفهمه آلیمونیس همچین گناهی بدتر از گناه کبیره مرتکب شده...حتی آپولون¹ هم نمیدونه چیمیشه!
¹(یکی از نامیرایان المپنشین در اساطیر و ادیان کلاسیک یونانی و رومی از مهمترین خدایان است. در اساطیر یونانی آپولو را خدای تیراندازی، موسیقی و رقص، راستی و پیشگویی، درمان بیماریها، خدای خورشید و نور، شعر و… میدانند. آپولو یکی از پیچیدهترین خدایان یونانی است. پدرش زئوس و مادرش لتو و برادر دوقلوی آرتمیس ربالنوع شکار از الهههای المپ بودهاست.)
حتی اگه دست به دامن اشعیا² بشیم هم فکر نکنم نجات پیدا کنیم!
²(اشعیا خدای نجات دهنده در مسیحیت!)
خنده داره!
میدونین ساحره ها وقتی دارای فرزندی میشن به خونه انسان ها میرن و جای بچه خودشونو با بچه انسان عوض میکنن-
این راجب پدر منم صدق میکنه!
ESTÁS LEYENDO
capten hart _کاپیتان قلب(پس این کلید اصلیه!)
Fanficفصل دوم کاپیتان قلب- فصل اول با اسم "قفل های لعنتی" توی صفحه قرار داره=)