Part²

2.2K 215 7
                                    

به برادرش و معشوقش نگاه میکرد که چطور همو بغل کرده بودن و خوابیده بودن
بدون اون دو بچه شیرین زندگیش بی روح و افتضاح بود

به اتفاقات امروز فکر کرد و پوزخندی زد
اون مین جی ابله سوجین بهش هشدار داده بود که خانوادشم سلاخی میکنه

خنده بی‌صدایی کرد
اون پسر دیگه نمیتونست رنگ دنیارو ببینه
بدون خانواده ای که از جونشم بیشتر دوست داشت
دنیای رنگی برای اون پسر تموم شده بود

دست گذاشتن روی برادر مین شوگا تاوان زیادی داره

ته: هومم هویونی اومدی؟

لبخندی زدم و سرشو ناز کردم

یونگ: آره عزیزم هویونی خونس

ته: هویونی..دلد میتنه

یونگ: عزیزدلم عیبی نداره الان اون مین جی بیشتر از تو درد داره عزیزم میخوای بیای بغلم؟

ته:اوهوم ته‌ته میخواد بیاد بگل هویونی

اومد بغلم چشماش هنوز سرشار از خستگی و خوابالودگی بود
دمشو ناز کردم و با دست آزادم بین گوشاشو نوازش کردم

خرخری کرد و دوباره خوابید

جیمین: سلام ددی

یونگ: سلام بیبی خوبی عزیزم

جیمین: من خوبم ولی تو نه تو خسته ای

یونگ: هوم آره خیلی خستم دلم بوساتو میخواد

جیمین تو تاریکی خندید و سمتم اومد که با ته تو بغلم مواجه شد که هنوز داشت خرخر میکرد

جیمین: ته ته چطوره؟

یونگ: نمیدونم بهت گفت یا نه ولی یکی دمشو زخمی کرده

جیمین: هیننن خدای مننن

ته تو بغلم تکونی خورد و بیشتر تو خودش جمع شد
و آروم ملچ و ملوچی کرد و لباشو جلو داد

یونگ: ارومتر عزیزم آره رفتیم دکتر دکتر گفت یه زخم کوچیکه ولی چون دمش هنوز اونقدر رشد نکرده و قوی نشده خونریزی زیادی داشته و نگران نباش اون پسره نمیتونه به ته آسیبی بزنه تازه سوجینم مراقبشه علاوه بر دوست خودش جیهیون

جیمین: خوبه که مراقبشن *ریز کردن چشم* سوجین کیه؟

یونگ: سوجین یکی از افرادمه که قراره مراقب ته باشه الانم بیا بریم بیرون بیدار میشه

بدن ظریف تهیونگو روی تهت خوابوندم و مراقب بودم به دمش فشاری نیاد یا بدنش روی دمش نباشه

بوسه ای روی پیشونی ته گذاشت و از اتاق بیرون رفت جیمینم کارمو تکرار کرد و عین یه جوجه دنبالم راه افتاد

لبخند خسته ای زدم و جوجمو بغل کردم بوسیدمش و به سمت آشپزخونه رفتیم

روی کانتر گذاشتمش و شیر رو از توی ساید درآوردم و همراه ماگ گربه گذاشتم رو کانتر و شیر رو داخلش ریختم

و ماگ پر از شیر رو دادم بهش

جیمین: ددی توت فرنگی میخوام

یونگی: اول شیرتو بخور عزیزم

در اتاق باز شد و تهیونگ که تلو تلو میخورد بیرون اومد

و سمت ما اومد و همونطوری ایستاده بدون اینکه چشماشو باز کنه سرشو روی رونای درشت و شیری رنگ جیمین گذاشت

جیمین درحالی که موهاشو ناز میکرد گفت: بچم به تو رفته

یونگ: کدوم کارش دقیقا؟

جیمین: خوابالو بودنش اینکه بیدار میشه چشماشو باز نمیکنه و چرت میزنه و عاشقمه

پوکر شدم : یااااا کیم ته ته پاشو ببینمممم بیبی منه

ته: ناح چیمی هویونی اودمهههه
(نه جیمین هیونگی خودمه)

یونگ: یا یااا ینی چی که واسه توعههه برای منههه

بغلش کردم و از جیمین جداش کردم
نق نقی کرد و با دستاش پاهای جیمینو چسبید

ته:چیمیییی تمت هویونی ولم تُنننن

جیمین: عزیزم ولش کن داری اذیتش میکنی

یونگ: یعنی چی پس فردا میاد میکُ زهبخمرخ

با قرار گرفتن دست ته روی دهنم حرفام قاطی شد و پشت دستش با صدای خفه ای حرف میزدم

ته: سُتوت تُن هویونی صیدات لو مُقمه
(سکوت کن هیونگی صدات رو مخمه)

به کف دستش لیسی زدم که درجا دستشو کشید و بهش نگاه کرد و با ترس بهم نگاه کرد

یونگ: دیدی؟ دستتو خوردم

زد زیر گریه : نههه هویونی گوبه دستمو خودددد چیمییییی هق
(نه هیونگی گربه دستمو خورد چیمی)

جیمین : ته ته عزیزم دستتو نخورده ببین سر جاشه

ته: فین لاس میدی؟فین

جیمین با دستای تاینیش چشمای خیس و اشکی ته رو پاک کرد

جیمین: آره عزیزم راست میگم

خب سلام
*نگاه کردن دور و بر
کسی پارت جدید میخواست؟
اهم اهم
*لبخند کیوت زدن
لذت ببرید
بوراهه💜
ووت و کامنت یادتون نره

who are you really?Where stories live. Discover now