Part³²

891 80 12
                                    

با صدای جیغ تهیونگ و یونجون هردو طوری گردنشونو چرخوندن که جغدای تو سوراخای درخت هم پراشون ریخت

با دیدن تهجونی که بال بال میزنن بیان بالا به سمت آب دویدن

در اصل تهیونگ شنا بلد بود وبه راحتی میتونست بیاد بالا ولی چون یونجون روش افتاده بود ‌و یونجون هم بلد نبود و هل کرده بود دستشو روی سر تهیونگ قرار داده بود و هلش میداد به زیر آب که خودش بیاد بالا

هردو شیرجه زدن و یونگی یونجون و جونگکوک هم تهیونگ رو به سطح آب آوردن و روی آب نگهشون داشتن

جونگکوک به تهیونگی که آبی که خورده بود رو تف میکرد نگاه کرد و صبر کرد تا تف کردنش تموم شه

و از اونجایی که شما زیر آبو نمیبینید من براتون میگم که چه اتفاقی داره میوفته تهیونگ از زیر آب پاهاشو دور کمر جونگکوک حلقه کرده بود و جونگکوک هم به سمت اونطرف استخر شنا میکرد طرفی که خلوت بود

تهیونگ سرشو روی شونه‌ی جونگکوک گذاشته بود و با لحن بچه گونش داشت با ددیش حرف میزد

ته ته: ددی ته ته تلسید یوندونی هویون فیسالس داد تو آب، آب لفت تو دهن ته ته آب بد بود خیلی بیتلبیت بود ددی

کوک از حرکت ایستاد و صورتشو قاب گرفت و لبای غنچه شدشو بوسید

کوک: بیبی میخوای بریم باهم شام درست کنیم؟ تا هیونگا شنا میکنن؟

ته ته: گذا؟ آخجون آله اله بلیم گذااااا سل اشپژ ته ته بلاتون گذا دلست میتونههه

کوک از استخر بیرون رفت و با تهیونگی که بغلش بود ومایویی که الان کاملا به بدنشون چسبیده بود رفتن سمت هیونگاشون یونجون روی یه صندلی نشسته بود و حوله دورش پیچیده شده بود و یونگی هم کمرشو میمالید تا حالش بهتر بشه

کوک: هیونگا من و ته میریم بالا لباس بپوشیم و موهامونو خشک کنیم و بریم حیاط برای درست کردن شام و چیدن میز و اینا اگه میخواید توپ بدم والیبال بازی کنید

هوسوک : نمیدونم اگه یونگی و یونجون میان بده تو کم عمق بازی میکنیم فوقش

کوک: یونگی هیونگ یونجون ، میاید تو کم عمق والیبال بازی کنید یا نه؟

یونجون: نمیدونم من شنا بلد نیستم آخه

یونگی: شنا نمیخواد که تو کم عمقیم

یونجون: پس آره میایم

کوک سمت فضای شیشه ای رفت و با بستن سطح پر عمق و انداختن توپ تو بغل جیمین براش توضیح داد

کوک: جیمین اگر خواستی اونورم بری میری اینجا و اون کلید سبزه رو فشار میدی کلیم وسایل هست ولی به هیچکدوم از کلیدا دست نزن فقط سبز اوکی؟ روی دیوار نوشته شده که هر کلید کاراییش چیه اونارو بخونی متوجه میشی چرا میگم

جیمین: باشه بابا یجوری میگه انگار مار بوا داره ...وایسا داری؟

کوک: وات د فاک معلومه که نه ولی چیز خطرناک تری هست  اونم بچمه دیگه دست نزنی چیزی نمیشه اوکی؟ برای اینکه با بم دوست بشه گرفتمش

جیمین کنجکاوانه وارد اتاقک شیشه ای شد با دیدن توضیحات کلید سفید خشکش زد اون جدی بود؟
کروکودیل؟

دوید بیرون و سمت قفسه اخر رفت و با دیدن عروسک کروکودیل خندش گرفت وبه شوخی کوک پی برد

هوسوک: یا جیمینا بیا دیگه چی دیدی نیشت بازه

جیمین: هوسوک من رفتم دیدم یه دکمه هست  که این گوشه یه کروکودیله ولی فقط یه عروسکه

یونگی: باشه جیمین بیا بازی کنیم دیرمیشه

کوک ته رو به سمت اتاقشون برد و با گذاشتنش روی تخت ودراوردن مایوش با حوله ای بدنشو خشک کرد و لباسای کیوتشو تنش کرد به هودی سبز پسته ای که روش عکس یه گربه داشت و یه شورتک کوتاه سفید که هم عکس اون گربه بود و لبه هاش با پارچه ای همرنگ هودی دوخته شده بود 

بوسه ای روی نوک بینی کوچولو و قلمیش گذاشت و خودشم لباساشو عوض کرد و با سشوار شروع به خشک کردن موهاشون کرد

بعد خشک کردن موهاشون کمی بین گوشای ته ته رو نوازش کرد و صدای خر خرشو که شنید بوسه ای روی گوشاش زد که ته دمشو دور کمرش حلقه کرد

بلند شدن و رفتن بیرون و وسایل شام رو هم بردن

کوک باربیکیو رو آماده میکرد و تهیونگ هم گوشت استیک رو بو میکرد و وقتی میگو رو بو میکرد عوق میزد اما همچنان دست بردار نبود

انگار دوست داشت عوق بزنه یجورایی امگای درونش از اینکه حس یه امگای باردار داشت رو دوست داشت و برای همین انقدر بو میکرد تا عوق بزنه

کوک خندش گرفته بود چرا؟ چون محض رضای فاک اون توله طوری روی میز خم شده بود و هر چند ثانیه یکبار عوق میزد که هم بوتیش روی هوا بود و هم عین گربه های حامله شده بود

میگو ها و استیک هاروروی باربیکیو گذاشت تا آماده بشن و رفت تا بیبیشو از خوردنی بودنش بچلونه

و ما طبقه پایین دوتا پسری رو داریم که دارن سر اینکه ددی کدوم بیشتر کمک میکنه تا ببرن بحث میکردن

و یونگی و هوسوک هم با لذت بهشون خیره بودن

اهم سلام
چطورید بیبی موچیاااا
ببخشید کم بود امتحانا فشار میاره و اپ دیر میشه یا پارتا کم میشه
ولی امتحانا تموم شد قول میدم یا هر روز اپ کنم یا پارتا طولانی تر بشه انتخاب با خودتونه

پارت طولانی

اپ هر روز

بوراهه💜
𝖒𝖔𝖔𝖓𝖎𝖊

who are you really?Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin