کاورررر...کیوتتتتت
____________
روز بعد تهیونگ رفت مدرسه و مین جی مدرسه نیومده بود و براش خوشحال کننده بود
سر کلاس حواسش پرت بود و با لب هایی که غنچه شده بود به پسری که توی رستوران بهش نگاه میکرد، فکر میکردهمون پسر جذابه که کلی تتو داشت و پیراهن مردونه مشکیش داشت تو تنش جر میخورد
اون یه بیگ بوی به تمام معنا بوداستاد: کیم تهیونگ حواست به درس هست؟
تهیونگ: ببخشید استاد یک لحظه حواسم پرت شد
استاد چشم غره ای بهش رفت و برگشت سر درسش
بعد 5 دقیقه فکر به بیگ بوی تو ذهنش
جیغ معلم دوباره دراومداستاد: کیم تهیونگ پاشو بگو چی گفتم
در زده شد و یکی از بچه های سال بالایی اومد تو
؟: استاد ببخشید کیم تهیونگ با لوازمش بیاد بره اومدن دنبالش
تهیونگ با خنده به چهره قرمز استادش کیفشو جمع کرد و رفت بیرون
جیهیون همچنان نیومده بود
رفت تو راهرو اصلی و برادرش و جیمینو دید
جیمین با دیدنش با صدای بچه گونش اسمشو فریاد زد و پرید بغلشخنده ای کرد و دستی روی موهای ابریشمی چیمی کشید
جیمین سرشو از سینه ته فاصله داد و با لبخند دندون نماش به ته نگاه کرد
تهیونگ سرشو جلو بردو بوسه ای روی سرش گذاشت که حلقه دستای چیمی دور کمر باریکش سفت تر شدجیمین که شبیه پر کاه سبک بود رو تو بغلش بالا تر کشید و دستشو زیر باست گرد و بزرگش گذاشت (جیبوتییییی)
یونگی سمتشون رفت و با ناراحتی نمایشی ای گفت: نچ نچ اصلا انگار نه انگار منم هستم و چیمی کوچولو دوست پسر منه همش دنبال تهتهس
بعد دستشو گذاشت روی صورتش و شروع کرد به هق زدن الکی
کمی انگشتشو از روی چشماش فاصله داد و صورت تیونگ و چیمی رو که دید به جای تکون های الکی خندید که باعث شد گریه الکیش طبیعی تر شهچیمی: یاااا مین یوندی گِیه نتون من باسه توهم تهته هم باسه من و توهه
(ترجمه نیاز نیست ولی میگه: یاااا مین یونگی گریه نکن من واسه توعم تهته هم واسه من و توعه:)ته: چیمی زود باورم الکی گریه میکنه!کی دیدی هیونگی گریه کنه آخه
چیمی: ینی دولم زد؟ (گولم :)
تهیونگ به تلفظ چیمی خندید و سری به علامت تایید تکون داد
ته: هیونگییی پاشو بریم دیگه
یونگی: عی بابا بریم
وقتی رفتن بیرون تهیونگ پسری رو دید که زیر مشت و لگد زیر دستای مین جی بودن و کیفش..کیفش که کنار دیوار افتاده بود آشنا بود
YOU ARE READING
who are you really?
Fanfiction+صاحبت کیه بچه؟ _ها؟ جونگکوک مردی که سرد و خشن و عصبیه که به عنوان شاهزاده مافیا میشناسنش و تهیونگ هیبرید لیتلی که با برادر ناتنیش یونگی و دوست پسر برادرش جیمین زندگی میکنه و تا به حال کسی جرعت نکرده سرش داد بزنه چی میشه اگه اینا باهم آشنا شن و...