سلااااامممم اگر دوست داشتید ووت بدید
__________________
Hoseok
تو سالن نشسته بودیم فیلم میدیدیم و پیتزاها روی پامون بود
صدای زنگ در به صدا دراومد
هوپ:فکر کنم یونگی و تهیونگ اومدن
جیمین: آها
و پیتزاشو تو دهنش چپوند
لپاش باد کرد
میخواستم بچلونمش
برای اینکه پیتزاش بهتر پایین بره یکم نوشابه خوردهوپ یااااااا اسپرایت منو برداشتتتتییییی
جیمین: هب حااا نمدی که
(دهنش پره نمیتونه درست حرف بزنه😂)تهیونگ و یونگی و جونگکوک اومدن تو و سلام کردن
یه جعبه دست یونگی بود که جیمین با دیدن اون جعبه ذوق کردجیمین: (در گوشش) اون کادوی منه ها
بادیگاردا وسایل سگ یا گربه ای رو اوردن توو بردن سمت اتاقا
تهیونگ جعبه رو گرفت روی زمین گذاشت
در جعبه رو باز کرد که سر یه سگ کوچولو ازش بیرون زدسگ دست تهیونگو لیس زد
جیمین جعبه پیتزارو روی میز گذاشت و آماده این بود که سگو بزارن روی پاش اما تهیونگ با سگ رفت تو اتاقشقبلشم گونه یونگی رو بوسید و دست کوک رو کشید
جیمین گیج بود
یونگی اومد خودشو انداخت روی کاناپه
واقعا خسته بودیه جعبه دیگه رو اوردن و گذاشتن تو بغل جیمین
و وقتی بازش کرد با کلی شکلات مواجه شداخم کرد
و جعبه رو پرت کرد(خب نمیخواستی میدادی مونی بخورههههه)
جیمین: این چیه؟
یونگی: کادوت
جیمین: بخوره تو سرت
(مونی: ناراحتی؟
جیمین: آره آخه شکلات و پاستیلم شد کادو؟
مونی: (با یه ماهیتابه تو دست) جرعت داری یه بار دیگه بگو هانی:)جیمین بلند شد و رفت تو اتاقش و درو بست...نه ببخشید کوبید
یونگی هم خیلی خونسرد پیتزاشو برداشت و خوردصدای خنده های تهیونگ و جونگکوک تو اتاقش پر شده بود
یونگی از کنارم بلند شد و رفت تو اتاق و بعد با لباسای راحتی بیرون اومد
رفت تو اتاق تهیونگ واحتمالا پیشونی دونسنگاشو بوسید
بیرون اومد و سمت اتاق مهمان رفت
رفتم اتاق مهمان
باید باهاش حرف میزدمروی تخت دراز کشیده بود و گیجگاهشو محکم میفشرد
و چهرش درهم بود(بزارید یچیزی بگم یونگی و هوپی جفتشون تاپ جیمینن و هوپی هم تاپ یونگی یعنی یجورایی یونگی هم باتمه میگیرید چی میگم؟)
ŞİMDİ OKUDUĞUN
who are you really?
Hayran Kurgu+صاحبت کیه بچه؟ _ها؟ جونگکوک مردی که سرد و خشن و عصبیه که به عنوان شاهزاده مافیا میشناسنش و تهیونگ هیبرید لیتلی که با برادر ناتنیش یونگی و دوست پسر برادرش جیمین زندگی میکنه و تا به حال کسی جرعت نکرده سرش داد بزنه چی میشه اگه اینا باهم آشنا شن و...