Part¹⁹

1.2K 127 164
                                    

سلااااامممم اگر دوست داشتید ووت بدید

__________________

Hoseok

تو سالن نشسته بودیم فیلم میدیدیم و پیتزاها روی پامون بود

صدای زنگ در به صدا دراومد

هوپ:فکر کنم یونگی و تهیونگ اومدن

جیمین: آها

و پیتزاشو تو دهنش چپوند
لپاش باد کرد
میخواستم بچلونمش
برای اینکه پیتزاش بهتر پایین بره یکم نوشابه خورد

هوپ یااااااا اسپرایت منو برداشتتتتییییی

جیمین: هب حااا نمدی که
(دهنش پره نمیتونه درست حرف بزنه😂)

تهیونگ و یونگی و جونگکوک اومدن تو و سلام کردن
یه جعبه دست یونگی بود که جیمین با دیدن اون جعبه ذوق کرد

جیمین: (در گوشش) اون کادوی منه ها

بادیگاردا وسایل سگ یا گربه ای رو اوردن توو بردن سمت اتاقا

تهیونگ جعبه رو گرفت روی زمین گذاشت
در جعبه رو باز کرد که سر یه سگ کوچولو ازش بیرون زد

سگ دست تهیونگو لیس زد
جیمین جعبه پیتزارو روی میز گذاشت و آماده این بود که سگو بزارن روی پاش اما تهیونگ با سگ رفت تو اتاقش

قبلشم گونه یونگی رو بوسید و دست کوک رو کشید

جیمین گیج بود
یونگی اومد خودشو انداخت روی کاناپه
واقعا خسته بود

یه جعبه دیگه رو اوردن و گذاشتن تو بغل جیمین
و وقتی بازش کرد با کلی شکلات مواجه شد

اخم کرد
و جعبه رو پرت کرد

(خب نمیخواستی میدادی مونی بخورههههه)

جیمین: این چیه؟

یونگی: کادوت

جیمین: بخوره تو سرت

(مونی: ناراحتی؟
جیمین: آره آخه شکلات و پاستیلم شد کادو؟
مونی: (با یه ماهیتابه تو دست) جرعت داری یه بار دیگه بگو هانی:)

جیمین بلند شد و رفت تو اتاقش و درو بست...نه ببخشید کوبید
یونگی هم خیلی خونسرد پیتزاشو برداشت و خورد

صدای خنده های تهیونگ و جونگکوک تو اتاقش پر شده بود

یونگی از کنارم بلند شد و رفت تو اتاق و بعد با لباسای راحتی بیرون اومد

رفت تو اتاق تهیونگ واحتمالا پیشونی دونسنگاشو بوسید

بیرون اومد و سمت اتاق مهمان رفت
رفتم اتاق مهمان
باید باهاش حرف میزدم

روی تخت دراز کشیده بود و گیجگاهشو محکم میفشرد
و چهرش درهم بود

(بزارید یچیزی بگم یونگی و هوپی جفتشون تاپ جیمینن و هوپی هم تاپ یونگی یعنی یجورایی یونگی هم باتمه میگیرید چی میگم؟)

who are you really?Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin