Part⁶

1.8K 154 13
                                    


Yoongi

بعد تماس جیمین برگشتم به جلسه
و لی شروع به حرف زدن کرد

لی: اگر شما 30 درصد از سهامتون رو به ما بدین میتونید هر ماه از بار ما هیبرید های زیبایی به بردگی بگیرید 

اخمامو تو هم کشیدم

یونگی: آقای لی شما راجب من چی فکر کردید؟ من خودم نامزد دارم و نیازی به برده ندارم

لی: اوه اوکی میتونید به جاش از شراب های پانزده سالمون بردارید

یونگی: نه علاقه ای ندارم ممنون ... جلسه رو به پایان میرسونم اگر چیز خوبی داشتید بیاید به معامله با شرکت من اینا چیزای پیش پا افتاده ای بودن که معلومه شما فقط میخواستین یچیزی برای بدست آوردن سهامی از شرکتم پیدا کنین فعلا

از اتاق جلسه رفتم بیرون و زنگ زدم به جونگمین

جونگمین: بله قربان

یونگی: جونگمین گفتم میتونی بهم بگی هیونگ از قربان گفتن خوشم نیومد...برو خونه وجیمین و تهیونگو بیار

جونگمین: چشم قر...هیونگ

قطع کردم و رفتم تو دفترم تا حاضر شم

بعد حاضر شدنم سمت پارکینگ شرکت رفتم و سوار ماشین شدم و منتظر موندم تا ماشین جونگمین بیاد

بعد نیم ساعت بالاخره با سوار شدن تهیونگ و جیمین حرکت کردیم

یه کت و شلوار مشکی با کروات مشکی و پیراهن سیاه برای خودم و یه حریر سفید و شلوار پارچه ای سفید برای جیمین و یه بافت طوسی و تیشرت سفید و نقابی که برای افرادی که پارتنر یا همسر نداشتن برای تهیونگ خریدیم و از مرکز خرید بیرون رفتیم

جیمین و ته اسرار کردن بریم آرایشگاه تا هم موهای خودمو کمی کوتاه کنم و هم موهای تهیونگو آبی کنیم

تهیونگ‌ شبیه فرشته شده بود با موهای آبی
حتما قراره کلی دل ببره اهم و منم قاتل شم هعی حیف شد زندانو دوست ندارم

خب نوبت من شد جیمین و تهیونگ با لبخند پیروز مندانشون یه مدل مو نشون دادن و وقتی دیدم طرف رفت سمت رنگ مو ها بلند شدم 

وادفاک موهامو رنگ کنم؟
یعنی چی؟
نه اصلا
زیر بار نمیرم عمرا

با موهای نعنایی نشستم توی ماشین
تا عمارت حرف نزدم و اخمام توهم بود
و اون دوتا ریز ریز میخندیدن

بادیگارد درو برامون باز کرد و از ماشین پیاده شدیم
رفتم تو عمارت همه با دهن باز نگاهم میکردن بعضیا هم پچ پچ میکردن

یونگی: گمشید سر کارتون

سریع از پله ها رفتم بالا و رفتم تو اتاقم و درو محکم کوبیدم

لباسامو درآوردم که در اتاق باز شد
همچنان پشتم به در بود و کارمو میکردم

(یونگی پشتش به ماس)

who are you really?Where stories live. Discover now