" مشترک گرامی، با سلام، این خط به علت عدم پرداخت بدهی های قبلی، تا چهارماه آینده مسدود خواهد شد. لطفا هرچه سریعتر برای پرداخت... اینجا یکم سر و صداست. چند روزی میشه که دیگه شی هیوک نمیاد سر شیفتش، کسی نمیدونست چی شده، یه سریا میگفتن شیفتش رو عوض کرده و یه سریا هم میگفتن استعفا داده. من فقط شنیده بودم که بخاطر یه شایعه خیلی به چهره اجتماعیش آسیب رسیده. مثل شایعه خیانت به همسرش؟ یا یه همچین چیزی.
حقیقتا من خیلی برام باور این چیزا کار سختیه. منظورم اینه که... شی هیوک رو ببین! اون واقعا مهربونه و به همه اهمیت میده! چطور میتونم هیچوقت باور کنم که این مرد بخواد به شریک زندگیش خیانت کنه؟
البته ما آدم هارو نمیشناسیم. یعنی فکر میکنیم که میشناسیم اما اینطور نیست. هر شخص یک هزارتوی پیچ در پیچه، اونقدر که حتی خودش هم بعد از ده ها سال زندگی با خودش نمیتونه خودشو بشناسه! شبیه این کتابای روان شناسی حرف میزنم نه؟ یا حتی حس میکنم یکمم دارم عین آلبر کامو بنظر میرسم. هرچند که اون مرد خیلی پیچیده تر و پوچ گرا تر از این حرفاست. خیلی دوست داشتم بدونم تو چطور آدمی بودی چینگو. توام میتونستی به کسی خیانت کنی؟ اگر یک روز بالاخره برای تصویه حساب میومدی اینجا، منو لو میدادی؟ یا بهم لبخند میزدی و با شعور بالات، حتی یک کلمه از خزعبلاتم رو به روم نمیاوردی؟ یک دفعه دلم خواست که میتونستم ببینمت، اما فکر نکنم انقدر آسون باشه.ما میتونیم الان خیلی بیشتر از چند کوچه یا چند شهر باهم فاصله داشتیم... یه چیزی در حد آسمون ها.
(دور شدن صدا و چند سرفه پی در پی سپس نفسی لرزون و عمیق)
اما دوست ندارم انقدر تراژیک فکر کنم. هرجا هستی اشکال نداره، میخوام باور کنم که آدم خوبی بودی، خیانت نمیکردی و برعکس بعضی ها، قبل از غیب شدن یه زنگ میزدی تا خبر بدی که اگر فردا میایم سر کار، آخرین باریه که هم رو میبینیم. میدونی که چی میگم نه؟
من-(صداها دور میشن)
+اوه رئیس! مشکلی پیش اومده؟!
-جیمین باید حرف بزنیم!
+ب-بله حتما.
(...
YOU ARE READING
The CALLEE || Yoonmin ✔
Fanfiction"مشترک گرامی، شماره شما به علت عدم فعالیت و پرداخت بدهی ها، تا اطلاع ثانوی مسدود میباشد. لطفا پس از دریافت این پیام، جهت جبران بدهی های خود به نزدیک ترین درگاه مخابرات مراجعه کنید." __________________________ یونگی، بعد از اتمام سربازی به خونه بر...