داستان از زبان جونگکوک
واقعا جیمین دیوونه ای ،اگر دیگه باهات اومدم سینما
نزدیک بود جنازم از سینما بیرون ببری!!جیمین :حرص نخور رفیق برات یه خبر توپ دارم
جونگکوک: دقیقا تو این دو ساعت که باهم بودیم چه خبر توپی اومد که تو فهمیدی من نفهمیدم!؟..
جیمین: یه دقیقه سکوت پیشه کن تا بگم!!
جونگکوک: خب بفرما عالیجناب
جیمین: اونی که کنارم امشب نشسته بود بهم پیشنهاد دوستی داد و منم قبول کردم
نمیدونی چقدر جذاب بود فاک بهش موهاش جدید ترین مدل روز بود ،دقیقا استایل من
جونگکوک: واقعا با دیدن قیافش قبول کردی باهاش قرار بذاری!! خیلی کودنی جیمین ،اگر بخواد ازت سو استفاده بکنه چی؟
جیمین: بیخیال بابا همه کسایی که قسمت vip اینجا میان آدم حسابی هستند و اینکه کسی بخواد از من سو استفاده کنه باید آماده دیار باقی باشه
جونگکوک: خب حالا فهمیدم گنگت بالاست رفیق فقط مراقب خودت باش
جیمین : بیا بریم پیش مامان و بابا گفتند رستوران بالا هستند
جونگکوک: منو تو یه خیکی لعنتی میشیم امشب
جیمین: اوم به نظرم همچین بدم نیستا مخصوصا تو ناحیه باسن
جونگکوک: متاسفانه تجمع چربی در شکم نه باسن
جیمین: درسته بعدش میریم ورزش هانی فعلا بیا بخوریم
طبقه بالا رفتیم
خانم و اقای پارک داشتن دل و قلوه میدادنجیمین: سلام بر کفتر های عاشق خوش گذشت بی ما ؟
آقای پارک: سلام جونور معلومه بی تو خوش میگذره!!
جیمین: من و از تو خیابون برداشتید؟
خانم پارک: نه از جدولجونگکوک: هههههههه خاله خیلی باحالی
جیمین: احساس افسردگی کردم
اقای پارک : منو رو بگیر با جونگکوک غذا انتخاب کنید درست میشه افسردگیت بابا جان
جیمین: خب چی میخوری هانی؟
جونگکوک: پاستا پنه
خانم پارک: تعارف نکن پسرم هر چی دوست داری انتخاب کن
جونگکوک: میدونید که تعارف ندارم خاله
جیمین: خب برید کنار من انتخاب کردم پیتزا استیک با همبر مخصوص
خانم پارک: اینطور پیش بری جیمین باید با جرثقیل حملت کنیم مامان جان
جیمین: اشکال نداره چاره یه شوهر جرثقیل دار هست
![](https://img.wattpad.com/cover/338851418-288-k24308.jpg)
YOU ARE READING
my origin °•°Vkook°•°
Romanceاحساس خوبی دارم همه چیز درست می شود تو خواهی آمد و دهان تاریک باد را خواهی دوخت آمدن تو یعنی پایان رنج ها و تیره روزی ها آمدن تو ، یعنی مبدا زندگی من ___________________________________________ این بوک آمپرگ یعنی پسر ها هم درصد خیلی کمی می تونند بچه...