مهمانی part6

968 74 0
                                    

جونگکوک

مثل همیشه برای کنترل اضطرابم سرم انداخته بودم
پایین نگاه میکردم و با جیمین صحبت میکردیم

بالاخره به در ورودی رسیدیم

عجیب بود بر خلاف مهمونی های دیگه ای که جیمین صحبت میکنه درموردشون شلوغ نبود و خیلی هم رسمی نبود .

یهو یک آقایی که خیلی هم زیبا بود با لباس حریر آبی و شلوار سفید اومد خانم پارک جیغ جیغ کنان وسایلش پرت کرد بغل آقای پارک و خودش به سمت این مرد زیبا دوید.

اون مرد هم با ریکشن بدتر از خانم پارک جیغ جیغ کنان خانم پارک بغل کرد.

من که دو تا شاخ گنده بالا سرم درآورده بودم مگه این مرد کیه که انقدر خانم پارک هیجان زده شد؟ !

جونگکوک: هی جیمین این مرد کیه؟

جیمین: رفیق فابریک مامانم از بچگی و کلا رابطه خیلی نزدیکی دارند پدر و مادرم باهاشون

البته من فقط زمانی که بچه بودم خونشون اومدم
بعدش که همیشه به بهونه های مختلف می پیچوندم چون حوصله مهمونی ها رو نداشتم.بعد هم که سه سال خارج بودند

یک مرد قد بلند و چهارشونه خیلی خوشتیپ اومد
و مردونه آقای پارک بغل کرد و باهم سلام و احوالپرسی کردند

بعد از اینکه کلی باهم گرم گرفته بودند تازه چشم شون به من و جیمین افتاد

مرد خوشگله: وای خدا این دو تا عروسک ببین

بعد هم با ذوق سمت مون اومد و هر دو مون بغل کردو گفت: خوش اومدید بچه ها من کیم سوک جین هستم

دست اون مرد قد بلند عضله ای رو کشید و گفت:
اینم همسرم کیم نامجون

البته من راحت ترم جین هیونگ صدام بزنید

جیمین زودتر به خودش اومد گفت:
سلام جینی هیونگ من جیمینم خوشحالم می تونم از نزدیک ببینمتون بزنم به تخته از نزدیک صد برابر خوشگل تر هستید

جین: سوهی مثل خودت خوب زبون باز

وقتی این گفت من و خانم پارک بلند خندیدیم
حتی خود جیمین هم خندید

جین رو به من گرد گفت: خوش اومدی خرگوش کوچولو خودت معرفی نمیکنی؟

جیمین: معرفی نمی خواد خودت الان گفتی اسمش جینی هیونگ

چشم غره ای به جیمین رفتم که بیشتر کیوتم می‌کرد با ادب سمت جین گفتم: جئون جونگکوک هستم دوست جیمین ممنون بابت دعوت تون جین هیونگ

جین: وای خدا تو چقدر کیوتی خواهش میکنم امیدوارم بهت خوشبگذره امشب

باهم به سمت سالن رفتیم
رو مبل نشستیم

جین: راستی دخترم دیدی سوهی ؟

سوهی: فقط چند بار عکساش برام فرستادی

my origin °•°Vkook°•°Where stories live. Discover now