جونگکوک
مثل همیشه برای کنترل اضطرابم سرم انداخته بودم
پایین نگاه میکردم و با جیمین صحبت میکردیمبالاخره به در ورودی رسیدیم
عجیب بود بر خلاف مهمونی های دیگه ای که جیمین صحبت میکنه درموردشون شلوغ نبود و خیلی هم رسمی نبود .
یهو یک آقایی که خیلی هم زیبا بود با لباس حریر آبی و شلوار سفید اومد خانم پارک جیغ جیغ کنان وسایلش پرت کرد بغل آقای پارک و خودش به سمت این مرد زیبا دوید.
اون مرد هم با ریکشن بدتر از خانم پارک جیغ جیغ کنان خانم پارک بغل کرد.
من که دو تا شاخ گنده بالا سرم درآورده بودم مگه این مرد کیه که انقدر خانم پارک هیجان زده شد؟ !
جونگکوک: هی جیمین این مرد کیه؟
جیمین: رفیق فابریک مامانم از بچگی و کلا رابطه خیلی نزدیکی دارند پدر و مادرم باهاشون
البته من فقط زمانی که بچه بودم خونشون اومدم
بعدش که همیشه به بهونه های مختلف می پیچوندم چون حوصله مهمونی ها رو نداشتم.بعد هم که سه سال خارج بودندیک مرد قد بلند و چهارشونه خیلی خوشتیپ اومد
و مردونه آقای پارک بغل کرد و باهم سلام و احوالپرسی کردندبعد از اینکه کلی باهم گرم گرفته بودند تازه چشم شون به من و جیمین افتاد
مرد خوشگله: وای خدا این دو تا عروسک ببین
بعد هم با ذوق سمت مون اومد و هر دو مون بغل کردو گفت: خوش اومدید بچه ها من کیم سوک جین هستم
دست اون مرد قد بلند عضله ای رو کشید و گفت:
اینم همسرم کیم نامجونالبته من راحت ترم جین هیونگ صدام بزنید
جیمین زودتر به خودش اومد گفت:
سلام جینی هیونگ من جیمینم خوشحالم می تونم از نزدیک ببینمتون بزنم به تخته از نزدیک صد برابر خوشگل تر هستیدجین: سوهی مثل خودت خوب زبون باز
وقتی این گفت من و خانم پارک بلند خندیدیم
حتی خود جیمین هم خندیدجین رو به من گرد گفت: خوش اومدی خرگوش کوچولو خودت معرفی نمیکنی؟
جیمین: معرفی نمی خواد خودت الان گفتی اسمش جینی هیونگ
چشم غره ای به جیمین رفتم که بیشتر کیوتم میکرد با ادب سمت جین گفتم: جئون جونگکوک هستم دوست جیمین ممنون بابت دعوت تون جین هیونگ
جین: وای خدا تو چقدر کیوتی خواهش میکنم امیدوارم بهت خوشبگذره امشب
باهم به سمت سالن رفتیم
رو مبل نشستیمجین: راستی دخترم دیدی سوهی ؟
سوهی: فقط چند بار عکساش برام فرستادی
![](https://img.wattpad.com/cover/338851418-288-k24308.jpg)
YOU ARE READING
my origin °•°Vkook°•°
Romanceاحساس خوبی دارم همه چیز درست می شود تو خواهی آمد و دهان تاریک باد را خواهی دوخت آمدن تو یعنی پایان رنج ها و تیره روزی ها آمدن تو ، یعنی مبدا زندگی من ___________________________________________ این بوک آمپرگ یعنی پسر ها هم درصد خیلی کمی می تونند بچه...