جئون جی هیون

1K 78 1
                                    

جونگکوک

داشتم با هانا بازی میکردیم
مثلا شب شده بود
برقا رو خاموش کردیم

یهو در اتاق باز شد
یه پسر قد بلند هیکلی وارد شد
گفت: خرس عسلی اومده تربچش بخوره

رفت هانا رو بگیره که جا خالی داد پخش زمین شد
از حالت افتادنش خندم گرفت
که یهو دستم کشید و خودش روی من انداخت

تو شوک اتفاقی بودم که یهو با دندوناش
گردنم محکم گاز گرفت از شوک حتی
صدام هم در نمیومد

گفت چرا مثل همیشه نیستی و سرش بالا آورد
که تازه چشمش به من افتاد

سریع معذرت خواست و بلند شد برق ها رو زد
وای خدای من اصلا باورم نمیشه
همون پسری که تو سینما بود

خودش معرفی کرد
چقدر اسمش قشنگ کیم تهیونگ
اوه فقط یکسال از من بزرگ تر !!!بیخیال اصلا بهش نمیخوره !!!پشمام چه هیکلی داره تو این سن فکر کردم نهایت ۲۳ سال رو داشته باشه

دوباره به هیکلش نگاه کردم پوست گندوم گونه
که بسیار جذاب ترش کرده بود
با هشت پک های فوق العاده برجسته
تو ذهنم اعتراف کردم خیلی سکسی

تهیونگ: من برم لباس هام و عوض کنم شما برید برای
غدا آماده است .

که یونا مخالفت کرد گفت می خواد با هر دومون پایین بره منتظر میمونیم .

اه منکه خیلی گشنم بود ظهر که درست حسابی غذا
نخورده بودم الانم کلی با این هانا کوچولو انرژی
از دست دادم.

سر و وضع بهم ریختم درست کردم
تهیونگ اومد هانا رو صدا کرد برگشتم
احساس کردم قلبم داره ذوب میشه

عرررر چقدر یه آدم می تونه جذاب باشه!!
رنگ مشکی حتی هات تر از قبلش کرده بود.

هانا با لجبازی خواست بغل من باشه خب
اشکالی هم نداره من عاشق این موجود
کیوت و خوردنی شدم.

از پله ها داشتیم میرفتیم پایین همه
یه جور خاصی نگاه مون می‌کردند

اومدیم نشستیم که جین هیونگ گفت
هانا رو بهش بدم

اما هانا باز هم از من جدا نشد
و من گفتم اشکالی نداره
من بچه ها رو دوست دارم

خانم پارک تعریفی از من کرد که خجالت کشیدم
میدونم الان لپام حسابی گل انداخته

از اونور سنگینی نگاه تهیونگ رو خودم حس میکردم
که بیشتر باعث شد سرم پایین بندازم

حس خوبی از توجه تهیونگ گرفتم
خب هرکس دیگه ای هم جای من باشه
روی همچین آدم جذابی کراش میزنه

تو همین افکار بودم و به هانا غذا میدادم
که تهیونگ گفت: چرا خودت غذا نمیخوری!؟

تازه یاد خندق بلام افتادم که از صبح خالیه
جونگکوک: به هانا اول غذا بدم

my origin °•°Vkook°•°Where stories live. Discover now