Bad Singer.
خواننده بد."Driving through the atmosphere Tell me, do you feel okay inside? Did you wish to disappear? Riverbed that's made of tears you cried."
Lalisa
تا الان، درمورد کاپیتان تیم والیبال کنجکاوم. من تعجب میکنم که چرا اون انقدر مشتاق و مصمم هست که در مسابقات والیبال دانشگاه برنده شه.
صادقانه بگم، من اونو جذاب و خیره کننده یافتم، اما نگرشش خاموش بود. اگه اون مثل دیگران خوب باشه، ممکنه روش کراش بزنم.
من شایعات زیادی درموردش شنیدم، و منبع من کسی نیست جز کیم جیسو و کانگ سولگی.
اونا با من دوست شدن چون گفتن من باحالم و همچنین اونا هم باحالن، پس ما باید با هم معاشرت کنیم.
یک هفته از دوستیمون میگذره، و من از اونا ممنونم چون تهیونگ دیگه نمیتونه با من ناهار بخوره چون دوستاش همیشه دعوتش میکنن.
فکر نکنین تهیونگ ترجیح میده با دوستاش معاشرت کنه؛ فقط من میخوام اون بیشتر معاشرت کنه تا بتونه از سال های دانشگاهی اش لذت ببره.
"لیماریو!" جیسو دست چپش رو دور شونه ام انداخت، باعث شد کمی خم شم.
"چی تو فکرته، ها؟" سولگی بازوی راستش رو دور شونه من انداخت.
"هیچی، فقط به برادر کوچیکم فکر میکنم." راه رفتنم سخت بود چون اساسا وزنشون رو روی دوشم انداختن.
"تو یه برادر کوچولوی لعنتی داشتی؟!" در گوشم فریاد زدن.
"آره." دستشونو برداشتم و با دهن باز نگاهم میکردن.
"نگو که این پسر از بخش موسیقیه؟" جیسو پرسید و من سر تکون دادم.
"تهیونگ؟" سولگی پرسید و من سر تکون دادم.
"اوه! این توضیح میده که چرا شما دوتا شبیه هماید." جیسو گفت و بدنمو از سر تا پا معاینه کرد. "قد بلند، خوشتیپ، صدای عمیق، و پاهای بلندی مثل تو داشت."
"اما لیماریو صدای عمیقی نداره." سولگی بیان کرد.
"من فکر میکنم اون میتونه صدای خودشو عمیق تر کنه." جیسو جواب داد و برگشت به من نگاه کرد. "سعی کن از برادرت تقلید کنی، لیماریو."
"گلومو صاف کردم و آب دهنمو قورت دادم.
"انیونگاسیو، من تهیونگ هستم." سعی کردم از برادرم تقلید کنم و این دو احمق مثل مهر دستاشونو زدن.
"واو! شما دوتا واقعا خواهر و برادرین. تو حتی میتونی از برادرت تقلید کنی." سولگی با سرگرمی گفت.
YOU ARE READING
Capitan Bitch | Jenlisa (translated)
Fanfiction'کاپیتان عوضی' جنلیسا~ کار گروهی. اعتماد. باور. در آنجا، لالیسا برای تیم والیبال مدرسه خود تلاش کرد و با کاپیتان سخت گیر، بی رحم و با استعداد تیم والیبال به نام جنی روبی جین کیم آشنا شد. "خدایا! اون همیشه انقدر بِچه؟" یه بلوند قد بلند با ناراحتی توپ...