Chapter 27

232 39 135
                                    

Run Away
فرار کردن

"It feels like everybody's happy but me
It hurts more when I smile than when I cry, though I try to hold it back every day, though I try to hang in there."
"احساس میکنم همه خوشحالن اما من وقتی لبخند میزنم بیشتر از وقتی که گریه میکنم درد داره، اگرچه سعی میکنم هر روز جلوشو بگیرم، اگرچه سعی میکنم اونجا بمونم."

لالیسا

همه چی عادی شد، جنی تو کلاساش و تمرینش شرکت کرد. اون هنوز خونه خاله و عموش میمونه.

ما خیلی نزدیکتر از قبل شدیم. اون به روم باز شد و ما تقریبا همیشه باهم بودیم. با این حال، ما هنوز درحال دعوا کردنیم، اما نه اینکه تهش از نظر جسمی آسیب ببینم.

امروز تیممون تصمیم گرفت باهم ناهار بخوریم، با اینکه مسیرمون فرق میکرد و برنامه های متفاوتی داشتیم. اونا پارتی بازی کردن، پس ما زمان ناهارمون یکیه.

دارم تنها به سمت کافه تریا میرم که ناگهان یکی به بازوم چسبید. این جنیه. اون دوست دارم به بازوم بچسبه من بهش عادت کردم.

"کلاس صبحت چطور بود؟" درحالی که کتاباشو از دستش برداشتم و بهش کمک کردم تا اونا رو حمل کنه، پرسیدم.

"خسته‌کننده مثل همیشه." جواب داد.

یدفعه موبایلش دینگی کرد که نشون میداد پیامی دریافت کرده. موبایلشو باز کرد و پیامو به من نشون داد.

خاله‌اش ازم دعوت کرد تا باهاشون شام بخورم.

"لطفا، میدونم اخیرا مشغولی، اما میشه بیای؟" اون با کیوتی پرسید و من نمیتونستم بهش نه بگم.

"میام، مخصوصا وقتی بهترین دوستم چشمای توله سگی کیوتشو بهم نشون میده." گونه‌اشو نیشگون گرفتم و اون قهقه زد.

موبایلشو به من داد، ازم خواست جواب خاله‌اشو بدم که سریع انجامش دادم. وقتی میخواستم موبایلشو خاموش کنم مکالمه خودمونو دیدم.

"کاپیتان؟"

"همم؟"

"چرا شماره‌ام ناشناسه؟ تو شماره منو سیو نکردی؟" ازش پرسیدم که باعث شد بهم نگاه کنه.

"من شماره تو رو حفظم، پس نیازی به سیو کردن نیست." اون بی تعارف گفت.

موبایلشو بهش دادم که دستش از روی بازوم رها شد. من جلوتر ازش راه افتادم و اونو پشت سر گذاشتم.

"لالیسا! صبر کن برام!" اون داد زد و من بهش توجهی نکردم. اون مدام اسممو صدا زد و من زحمت نگاه کردن به عقبو ندادم.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 09 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Capitan Bitch | Jenlisa (translated) Where stories live. Discover now